طلاق و اختلالات روانی و جنسی
تعریف طلاق: طلاق را میتوان جدایی بعد از یک قرارداد یا یک عقد (نکاح)یا یک پیمان بین یک زن و مرد تعریف نمود. تقاضا و یا خواست یکی از طرفین یا هر دو طرف برای پایان دادن به این عقد یا قرارداد را طلاق می نامند.
- آیا ارتباطی بین طلاق و اختلالات روانی و جنسی و جود دارد؟
- آیا پس از درمان اختلالات روانی و جنسی مشکلات زوجین برطرف خواهد شد؟
- چقدر عوامل اقتصادی در طلاق موثر می باشد؟
تعریف اختلالات روانی: برای اینکه بتوانیم تعریفی از اختلالات روانی داشته باشیم بهتر است بدانیم نرمال بودن روانی و یا بهنجاری روانی به چه معنی می باشد. هر جامعه ای دارای یک سری آداب و اصول رفتاری و فکری و فرهنگی خاص خود می باشد که مورد پذیرش افراد آن جامعه می باشد. با توجه به این تعریف رفتارهایی که خارج از این تعریف باشند را میتوان نابهنجار نامید. و رفتار بهنجار یا نرمال رفتاریست که منطبق با چارچوب و ارزشهای آن جامعه می باشد. آنچه در این قسمت گفته شد بیشتر مربوط به رفتارهای بهنجار یا طبیعی است و خارج از این تعریف را میتوان رفتار نابهنجار نامید که اختلالات روانی بخشی از آن می باشد. بطور کلی مرز بین رفتار و روان طبیعی و اختلالات روانی کاملا مشخص نیست. و این تعاریف از یک خانواده تا خانواده دیگر، و از یک فرهنگ تا فرهنگ دیگر متفاوت است.
تعریف عامه پسندی که میتوان از اختلالات روانی و رفتاری نمود اینچنین است: عملکرد روانی، فکری و رفتاری که باعث آزار و اذیت خود و یا دیگران باشد. برای مثال کسی که استرس و اضطراب دارد این استرس و اضطراب باعث آزار خودش میشود. اما کسی که دچار بدبینی و شکاکیت است، این احساس هم خودش را آزار می دهد وهم دیگران را . و یا کسی که از اختلالات جنسی رنج میبرد این اختلال هم برای خود شخص و هم برای شریک زندگیش ایجاد مشکل میکند.
تعریف اختلالات جنسی: رفتار و احساسات و هیجانات جنسی را میتوان طبیعی نامید که 1. بسمت جنس مخالف و از نوع خود باشد 2. رابطه جنسی و احساسی طبیعی باشد. 3. هر دو طرف از یکدیگر رضایت داشته باشند. هر رفتار و احساس جنسی که خارج از این تعریف باشد غیر طبیعی محسوب میشود. بطور کلی مشکلات جنسی را میتوان تحت دو عنوان اختلالات جنسی و انحرافات جنسی نام برد. اختلالات جنسی مثل ناتوانی جنسی یا اختلال نعوظ، زود انزالی، دیر انزالی، بی میلی جنسی، سرد مزاجی جنسی، ترس یا فوبی جنسی، درد جنسی، اختلال ارگاسم و موارد مشابه میباشند. انحرافات جنسی مانند خود ارضایی، همجنس خواهی یا همجنس گرایی، خود ازاری(مازوخیسم) و دیگر ازاری(سادیسم)،شئ پرستی و پا پرستی (فتی شیسم) کودک ازاری و حیوان خواهی و غیره می باشند.
ارتباط عوامل روانی- جنسی و طلاق:
طبق پژوهش های بعمل آمده و همچنین گزارش هایی که در مراکز دادگاهی اخذ شده به نظر میرسد که طبق آمار بیشترین علت طلاق عامل جنسی می باشد که به صورت مستقیم (ناکارامدی جنسی زن یا مرد )و یا به صورت غیر مستقیم (خیانت یکی از طرفین) است. اگر چه عامل جنسی از نظر آماری رتبه اول را در طلاق دارا می باشد، با این حال دومین عامل طلاق (طبق تجربیات بالینی و درمانی این درمانگر) عوامل روانی است که شامل افسردگی،پرخاشگری، اعتیاد، بدبینی و شکاکیت و تجربیات تلخ گذشته است که خود از علل اختلالات جنسی می باشد. عوامل عاطفی، مانند دوست داشتن، ازدواج اجباری، عامل اقتصادی و عوامل فرهنگی و اجتماعی در طلاق رتبه های بعدی را دارا می باشند.
پیامدهای طلاق:
اگر چه خود نفس طلاق معلول علتهای ذکر شده در فوق مانند اختلالات جنسی، افسردگی، پرخاشگری، بدبینی، اعتیاد، و غیره می باشد، اما پی امدهای طلاق مشکلات بیشتری را بوجود می اورد که مزید بر علتهای طلاق می باشد. طبیعتا بعد از طلاق مشکلات اجتماعی مانند فحشا و کودکان افسرده و بزه کار و اختلالات روانی مضاعف نسبت به قبل از طلاق بوجود می آید. و ...
پیشگیری و درمان قبل از طلاق:
به اعتقاد من بهترین راه برای جلوگیری از طلاق بررسی های روانشناختی قبل از ازدواج است. اگر در بررسی های اولیه زوجینی که تمایل به ازدواج با یکدیگر را دارند مشخص شود که یکی یا هر دو طرف به دلایل مختلف دارای اختلالات روانی و رفتاری هستند تحت درمان قرار گیرند و درمان شوند در آینده شاهد معضل طلاق نخواهیم بود. طبیعتا اگر فردی در خانواده ای که والدین دچار مشکل بوده اند و یا طلاق گرفته اند و یا اینکه آن فرد دارای تجربیات تلخی در زندگی اش بوده در آینده در زندگی خانوادگی اش دچار مشکل خواهد شد. بنابراین اگر افرادی قبل از ازدواج دچار اختلالات رفتاری و روانی هستند بهتر است درمان شوند در غیر این صورت یا جدا خواهند شد و یا زندگی تلخ و بسوز و بسازی خواهند داشت.
و دوم در صورتی که قبل از ازدواج گام پیشگیرانه برداشته نشد و افراد با همان حالات روحی و روانی نابهنجار تشکیل خانواده دادند و پس از آن در زندگی خانوادگی دچار مشکل شدند قبل از آنکه اقدام به طلاق و جدایی کنند بهتر است خودشان و یا بوسیله اطرافیان به روانشناسانی که هم قادر به مشاوره روانشناسی کارامد و هم درمان هستند مراجعه و یا ارجاع داده شوند.
آیا مشکلات این چنینی قابل حل و درمان است؟
من نمیدانم شمایی که در حال حاضر در حال مطالعه این مطلب هستید چگونه فکر میکنید و چه احساسی نسبت به این مطالب دارید، اما آنچه مهم است تعداد زیادی زوجین بدلایل مختلف مشابه اختلالاتی که در مطالب فوق گفته شد در اینجا بهبود یافتند و پس از آن زندگی شیرینی را آغاز کرده اند. برای مثال خانمی که پس از طلاق دچار افسردگی شده بود برای درمان به اینجانب مراجعه کرد، وقتی از او علت طلاق را جویا شدم اظهار داشت که همسرش تمایلات همجنس خواهانه داشته.و وقتی از او خواستم و اصرار کردم که آیا دوست دارید دوباره به زندگی بر گردید گفت در صورت درمان مشکلی ندارم. پس از آن با شوهرشان تماس گرفته شد و از او خواسته شد آیا دوست دارید تمایلات جنسی خود را طبیعی سازید و به زندگی مشترک بر گردید . شادمانی وی از این پیشنهاد وصف ناپذیر بود وجالبتر و هیجان انگیزتر زمانی بود که بعد از دو سه هفته همه چیز بسیار زیبا تغییر کرد.
مجموعه مقالات
مقدمه
درسالهای اخیر طلاق به عنوان بک معضل بزرگ اجتماعی مطرح است ومتاسفانه بسیاری ازازدواجها درطول زندگی خصوصا درسالهای نخست باشکست مواجه میشود ودانستن برخی ازدلایل وآثارآن برروی زن وشوهر وبخصوص فرزندان می تواند به شما دربهبود روابط زندگیتان کمک کند.
تعریف طلاق
طلاق یعنی رها شدن وبه بن بست رسیدن درارتباط زناشوئی که درطی فرایندی بین زن ومردشکل میگیرد وبارسیدن به مرحله حاد به جدائی ختم میگردد.
طلاق درجوامع سنتی
درنگاه جامعه سنتی جدائی وطلاق یک واژه تنفر آمیز است وهمه افراد جامعه بشدت ازآن فرارمیکنند ومعتقدند دختربالباس سفید به خانه بخت میرود وباکفن باید ازآن خارج شود،وهرگزنباید ازاین کلمه یادی کند تاعواقب اجتماعی طلاق دامن گیر آنها نگردد ،دلایل چنین نگاهی راباید درنگاه مردسالارانه اینگونه جوامع دید ازقبیل:
1- نگاه منفی جامعه به یک زن مطلقه
2-ترس زن ازعدم موفقیت درازدواج مجدد
3-ترس ازعدم توان اداره کردن امورات زندگی پس ازطلاق بدلیل نداشتن استقلال مالی
4-وجودقوانین سخت ودست وپاگیر درموقع طلاق
5-عدم وجود قوانین مناسب درحمایت اززن جهت دریافت مهریه درصورت درخواست طلاق ازطرف زن
6-عدم برخورداری حق حضانت فرزند وممانعت زوج دردیدار زوجه ازفرزندان بعد ازجدائی
7- طردشدن زنان ازطرف خانواده وجامعه پس ازجدائی
بنابراین زنان درجامعه سنتی ترجیح میدهند بسوزند وبسازندودرصورت وقوع هرگونه مشکلات زناشوئی به یک زندگی بدون لذت واحساس عاطفی ادامه دهند معمولا مردان درچنین جوامعی بدلیل بارمالی متقاضی طلاق نمیباشد.درچنین جامعه ای عموما مردان ازآزادی عمل واستقلال مالی بیشتری برخوردارند.چنین جوامعی مدعی پایین بودن آمار طلاق هستند درحالی که زندگی کردن اجباری درزیر یک سقف دلیل برارتباط سالم زناشوئی نیست .واینگونه افرادناچارندتاپایان عمرباطلاق عاطفی بسربرند.
طلاق درجوامع مدرنیته
براساس تحقیقات صورت گرفته بیشترین ٱمارطلاق درجهان متعلق به ایالات متحده ٱمریکا است که بیش ازنیمی ازازدواجها درآن کشورمنجربه جدائی میگردد ودردیگرکشورهای توسعه یافته نیز بیش ازیک سوم ازدواجها به جدائی می انجامد ،درکشورهای درحال توسعه مانند ایران نیز که درحال گذار ازجامعه سنتی به مدرنیته میباشند نیز شاهد رشد این پدیده میباشیم ، براساس ٱمارثبت احوال ایران درهرساعت سيزده طلاق درکشوربه ثبت میرسد،وهمچنین 70٪ازتقاضاهای طلاق ازطرف زنان بوده وبیش از80٪ازطلاقها به صورت توافقی انجام شده ودر80٪طلاقها خانمها بابذل مهریه توانستند ازهمسران خودجداشوند ومهمترین دلائل آن فقر، بیکاری ،اعتیاد ،فساداخلاقی وعدم تفاهم اعلام گردیده وبالاخره نموداررشد آن بسته به وضعیت فرهنگی ، اجتماعی، تحصیلی واقتصادی زنان درکلانشهرهابیشترازشهرهائی است که هنوزنگاه سنتی ومذهبی درآنها حفظ شده است. درذیل به دیگر عوامل طلاق درجوامع مدرنیته اشاره میکنیم.
1-کم رنگ شدن باورهاواعتقادات مذهبی
2-تحصیلات وافزایش آگاهی زنان ازحقوق خود
3-آزادی جنسی : یکی دیگر ازدلائلی که می تواند منجر به جدائی شود روابط آزادجنسی است برخلاف جوامع سنتی که انحصارکارکرد رابطه جنسی رامحدود به نهاد خانواده میداند زن ومرد میتوانند خیلی راحت بدون ازدواج بایکدیگر زندگی کنند وحتی صاحب فرزند نیز بشوند بنابراین زوجها تلاشی برای نگاه داشتن زندگیشان نمیکنند وباکوچکترین اختلافی تقاضای طلاق میکنند.
4-حمایت جنبش های فمنیستی از زنان: این مراکز باتشویق خانواده ها به طلاق تلاش میکنند تاطلاق رابرای زنان جذاب ترنمایند البته این مسئله باحمایت شرکتهای خصوصی که مراکز نگهداری ازفرزندان بدون سرپرست رااداره میکنند بی ارتباط نیست.
5-استقلال اقتصادی زنان:درجوامع سنتی زنان بدلیل وابستگی مالی به شوهران خود ناگزیربه تحمل زندگی بودند ولی باورود زنان به بازارکاروکسب استقلال مالی دیگر زنان هراسی ازجداشدن ندارند
6-عشق های رمانتیک: دختروپسر برپایه احساسات هیجانی وزودگذر به همدیگر علاقه مند میشوند وپس ازفروکش کردن غرایز جنسی نسبت به همدیگر سردشده ودلیلی به ادامه این ارتباط نمی بینند
7-تغییر درقوانین مربوط به طلاق: امروزه درجوامع مدرن گرفتن طلاق ازهرزمان دیگری آسان ترشده وقوانین ووکلای برجسته درجهت تسهیل امر طلاق بسیار اثر گذاراست.
8-تصادم فرهنگی: باورود چشمگیر جوانان به دانشگاهها ومراکزعالی طبعا افراد بافرهنگهای مختلف بایکدیگر آشنا شده ودرمواری پایه ازدواجها ریخته میشود وپس ازمدتی بدلیل همین اختلافات فرهنگی کارشان به اختلاف وجدائی میکشد
9-عدم همسانی(هم کفوبودن) درازدواج
10-کاهش قباحت طلاق دربین افکارعمومی
11-عدم مشورت باوالدین واستفاده نکردن ازتچارب آنها
12-زیاده خواهی وتوقعات نابجا
13-عدم تلاش برای اصلاح امور
14-عدم تفاهم طرفین
طلاق دراسلام

اسلام ازدواج رابه عنوان یک پیوند مقدس ودارای کارکردهای متعدد فردی واجتماعی وضروری میداند وبدان تاکید فراوان میورزد وطلاق راامری ناپسند معرفی میکند وتمام تلاش خودرادرجهت پرهیز خانواده ها ازطلاق بکارمیبندد ،ولی درعین حال درمواردی که مصالح خانواده ایجاب کند آن رابه عنوان آخرین راه حل مجازدانسته است درمواردی که خانواده کارکردهای مطلوب خودراازدست بدهد وادامه زندگی مشترک بامفاسدی که پیامدهای ان ازپیامدهای طلاق بیشترباشد حکم به جدائی داده است . دراسلام توصیه های فراوانی درمورد بردباری وگذشت همسران نسبت به یکدیگروتحمل مشکلات اقتصادی وزناشوئی شده است تابنای مقدس خانواده حفظ گردد وبرای تحقق این هدف عمدتا برراهبردهای اخلاقی وتربیتی تاکید کرده است وکمتر به محدودیتهای شدید
قانونی روی اورده زیرا درفرض مشکلات زناشوئی جلوگیری ازمتارکه وجدائی ضامن بقای خانواده نیست .
|
طلاق
در فرهنگ کشور ما جدایی و طلاق کلمه نفرت انگیز و تلخ است.و همه افراد جامعه از این کلمه به شكلي فرار می کنند و سعی دارند به يك زندگي بي لذت وبي بهره تن در دهند اما هر گز از این کلمه یادی نکنند تا عواقب اجتماعي ناشي از طلاق گريبانگير آنان نشود.
مگر نه این که طلاق و جدایی هم در جای خود بسی گوارا و شیرین است و حیات د وباره ای به فرد مرده از زندگی تنفر انگیز می دهد؟آنچه لزوم طلاق و جدایی را در زندگی چند صد برابر می کند همین ازدواج ها ي سنتی است که فرد تنها مجاز است آشنایی سطحی با شریک زندگی خود پيدا کند و بسیاری از روحیات و اخلاق هاي فرد را تا حدود بسيار ابتدايي بشناسد و پس از ازدواج و گرفتار شدن در قوانين سخت ازدواج يا ترس از پرداخت مهريه شروع به شناختن همسر خود نمايد.زماني كه عشق هاي آتشين ناشي از هوس هاي جنسي فرو كش نمود و زندگي به حالت طبيعي در آمد تفاوت ها و تضادها خود را به نمايش مي گذارد.گاهي اين تفاوت هاي اخلاقي و طرز فكرها به قدري زياد است كه زندگي تبديل به جهنمي مي شود ولحظه ها به كام مرد و زن تلخ مي گردد.اينجا شريك زندگي بارها و بارها تصميم به جدايي مي گيرد اما در چنين جامعه اي جدا شدن كار ساده اي نيست و از عهده يك فرد خارج است كه بتواند با چنين مشكلات كمر شكن به امر طلاق تن در دهد, پس به ناچار به همين زندگي تلخ و مصيبت بار بسنده مي كند بدون آنكه روزي طعم شيرين زندگي دلخواه خود را بچشد.آمار نشان مي دهد كه در صد بالايي از زندگي هاي مشترك در جوامع سنتي به شكل نا خواسته و دوام آنها ناشي از عواملي غير از عشق و محبت است.به شكلي كه اگر روزي اين موانع جدايي از سر راه برداشته شود بسياري از زندگي هاي مشترك فرو مي ريزد.و زن و مرد هر كدام راهي به جز زندگي مشترك را انتخاب مي كنند.
در جوامع سنتي چون بيشتر افراد جامعه تصميمات خود را بر اساس اعتقادات و باورهاي ديني خود مي گيرند وقتي از زندگي خود نا اميد مي شوند , از منابع مذهبي خود طلب مشورت مي كنند.همه اين منابع فرد را به ادامه زندگي تشويق كرده و طلاق را عملي بسياز زشت و ناپسند در تصور او تجسم مي نمايند.غافل از اينكه دوام چنين زندگي هاي نا خواسته بسيار زيان بارتر از فرو ريختن چنين كانون هاي سرد و بي عاطفه است .چرا كه هم عمر دو انسان به پاي يكديگر به بطالت مي گذرد و هم فرزنداني كه از چنين كانون هاي سرد بيرون مي آيند اگر افراد بزهكار اجتماعي نباشند قطعا افراد افسرده و گرفتار انواعي از بيماري هاي روحي و رواني هستند كه از زنده بودن خود در رنج و عذاب مي باشند. در نتيجه جامعه متشكل از اين افراد, جامعه اي بي ثبات و بيمار است. و ما شعار مي دهيم كه آمار طلاق در جامعه ما پايين است .در حالي كه به كيفيت چنين خانواده هايي اهميت نمي دهيم و تصور مي كنيم هر خانواده اي كه زير يك سقف باشد و انسان توليد كند در نهايت منجر به سعادت جامعه مي شود!
بسياري از عوامل ناسازگاري در زندگي مشترك ناشي از نا آگاهي و عدم شناخت كافي زن و مرد نسبت به همديگر است كه موجب بروز توقعاتي بيش از حد توان طرف مقابل مي شود.پس هر فرد قبل از تصميم به جدايي بايد ابتدا مشكلات خود و شريك خويش را با روانشناس متبحر در ميان بگذارد.چرا كه در بسياري از مواقع ما يك برداشتي از اطراف خود داريم كه با واقعيت ها كاملا متفاوت است در چنين مواردي بايد افراد آگاه و كاردان حقايق موجود را براي ما موشكافي كنند تا ما به اشتباهات خود پي ببريم و با حقيقت زندگي آشنا شويم.هم اينكه اگر شريك زندگي ما حقايق زندگي را به خوبي دريافت نكرده و نسبت به بسياري از وظايف خود بي توجه است فرد دومي كه خود او برگزيده و نسبت به دانش و آگاهي او ايمان دارد مسائل مختلف زندگي و تفاوت هاي موجود ميان زن و مرد و نوع انتظاراتي كه از همديگر دارندرا براي او تشريح كند. بعد از آن زن و مرد بايدفرصت كافي به همديگر بدهند تا به مرور زمان همراه بردباري و گذشت خود را با اين واقعيت هاي زندگي منطبق كنند.و تنها هنگامي تصميم به جدايي بگيرند كه مطمئن شوند از هيچ راهي نمي توانند زندگي دلخواه خود را با چنين فردي ادامه دهند.
از جمله عواملي كه موجب مي شود افراد جامعه به زندگي ناخواسته تن در دهند و سختي هاي زندگي بدون عشق و محبت را تحمل كنند اما دم از طلاق و جدايي نزنند عبارتند از:
1- زشتی کلمه طلاق در سطح جامعه و قوانین و توصیه های مذهبی
این زشتی موجب می شود تا فرد حیثیت و آبروی آینده اجتماعی خود را در خطر دیده و در سطح اجتماع احساس حقارت و نا امنی کند.گویی در جامعه ما مطلقه فرد گناه کارو بی اراده ای است که هر لحظه ممکن است گرفتار افراد هوسباز شود.از نظر مذهبی هم گفته میشود زشت ترین کلمه در نزد خدا طلاق است.
2- عدم وجود قوانین مناسبی که ضامن برقراری حقوق زنان باشد .
شما اگر به قوانین مربوط به طلاق نگاهی بیفکنید خواهید دید که قانونگذار کوچکترین توجه ای به حقوق یک زن نداشته و به زن به عنوان یک انسان آزاد ننگریسته است و او را موجود درجه دوم تصور كرده است.بعنوان مثال اگر زنی از زندگی مشترک خود خشنود نباشد و فقط بخواهد به میل خود از این زندگی جدا شود شرط لازم برای به اجردر آمدن این حکم رضایت مرد است اگر چه زن از حق مهریه خود گذشت کند.
3- ترس از عدم توانایی زنان برای تامین یک زندگی حداقل
4- باز پرداخت مهریه
5- ترس از عدم موفقیت برای ازدواج مجدد
6- وجود فرزند در زندگی مشترک
7- قوانين سخت و دست و پا گير موجود در مورد طلاق
8- فقر فرهنگي جامعه و خانواده ها در مورد نوع برخورد با افرادي كه طلاق گرفته اند.
9- عدم آموزش مردان و زنان در مورد روانشناسي طلاق و قوانين مربوط به آن.
جدایی دردناك است و این یك حقیقت تلخ است. مگر این كه شخص از نظر احساسی بسیار سرد و غیرصمیمی باشد. از دست دادن عزیز همواره یكی از بدترین تجربههاست. شخص دوست دارد در چنین شرایطی به گوشهای برود و با خودش تنها باشد و تمام اینها پس از گریه كردن است.
شاید گریه كردن سادهترین كاری باشد كه در چنین مواقعی میتوان انجام داد.اما فرد نیاز به زمان دارد. زمانی برای سپری كردن و غلبه بر سختی و التیام نسبی زخمها.
كارشناسان این زمان را زمان سوگواری مینامند. چنانچه شما نیز عزیزی را از دست دادهاید و یا پس از مدتی كه در زندگی مشترك بودهاید از همسرتان جدا شدهاید ، نیاز به این زمان سوگواری دارید. پس نخواهید آن را انكار كنید.
اما بهترین راه برای بهتر سپری كردن این دوران چیست؟
واقعیت این است كه پاسخ این پرسش بستگی دارد به این كه شما چه نوع شخصیتی دارید. برخی افراد خود را در كارشان غرق میكنند ، برخی دیگر در خانه میمانند و غصه میخورند. برخی دیگر نیز به افراط و تفریط در كارها میپردازند.
بهترین راه علاج آن چیزی است كه به جایگزیندرمانی معروف است. به این معنی كه فقدان یا كمبود عشق و محبت را با فعالیت یا كار دوستداشتنی دیگر جایگزین كنید. برای مثال، با تغذیه مناسب و رفتن به سالنهای ورزشی و انجام فعالیتهای ورزشی به جسم و بدن خود محبت كنید. اما این كه چگونه كار را آغاز كنید به ترتیب زیر است:
با بخشش شروع كنید
جدایی و طلاق بسیار دردناك است و شاید زخمهای زیادی از آن بر روح و روان طرفین مانده باشد ، اما بدانید قطعا شما نیز گفتار و كردار زیبا و دوستداشتنی در این باره نداشتهاید. هر دو از هم رنجیدهخاطر هستید ، اما مرور اتفاقات تلخ فقط حال تان را بدتر میكند.
پس سعی كنید با وجود مخالفت با برخی رفتارها بتوانید از آن ها بگذرید و خود را به دست پروردگار بسپارید. البته این كار ساده نیست، اما بهترین مجرا برای خروج و تخلیه ناراحتی و خشم به شمار میرود.
ورزش یعنی خروج از افسردگی
تیلور، یكی از استادان دانشگاه استانفورد معتقد است ورزش یكی از شیوههای موثر برای خروج از افسردگی است. تاثیرات مثبت ورزش بر بدن همواره مورد توجه قرار میگیرد اما تحقیقات مشخص كرده است افرادی كه ورزش میكنند با تقویت حافظه و روحیه احساس رضایت بیشتری از زندگی میكنند.
ورزش با كاهش استرس و افزایش احساس شادابی موجب احساس بهتر و رضایت بیشتر در افراد صرفنظر از وضعیت زندگی و مشكلات میشود.
متخصصان معتقدند ورزش مانند داروی ضدافسردگی عمل میكند و چنانچه روزانه 30دقیقه سریع راه بروند یا به طور منظم ورزش كنند ، پس از 10 روز تاثیر آن را در بهبود وضعیت روحی و شادابی خود خواهند دید.
از طرف دیگر، چنانچه ورزش به مدت طولانی در فعالیتهای ثابت روزانه گنجانده شود ، موجب عملكرد بهتر مغز شده و مواد شیمیایی مسوول داشتن احساس بهتر و رضایت وارد خون میشود.
روابط دوستانه را گسترش دهید
به جای انزوا و دوری از جمع روابط دوستانه را گسترش دهید. به یاد داشته باشید دوستیها شادیها را مضاعف و غمها را تقسیم میكند.
در روابط دوستانه مهر ورزیدن وجود دارد و همین امر برای تان بسیار مفید خواهد بود. حتی اگر در یك لحظه جز خودتان كس دیگری برای مهر ورزیدن وجود نداشت یا امكان مهرورزی را به شما نمیداد. بدانید افرادی كه نمیتوانند خودشان را دوست داشته باشند ، هرگز قادر به محبت كردن به دیگران نیز نیستند. پس از خودتان شروع كنید. اما سعی كنید رفت و آمد با افراد گوناگون را نیز تجربه كنید. به این ترتیب حتی میبینید كه افراد خصوصیتها و نقاط مثبت و منفی زیادی دارند و از این رو بخشیدن خود و دیگران نیز برای تان سادهتر میشود.
به یاد داشته باشید دوستیها شادیها را مضاعف و غمها را تقسیم میكند.
به خودتان بیندیشید
با خواندن یك اثر یا مطلب آموزشی - ادبی یا علمی- فكر خود را دوست بدارید و به پرورش آن كمك كنید. با آرامش و پاك كردن فكر خود از مسائل نا خوشایند یا نشستن كنار رودخانه یا دریا به روح خود عشق بورزید و به شادابی آن كمك كنید. احتمالا منظور اصلی و جان مطلب را گرفتید. انتخاب فعالیتهای انرژیزا و خشنودكننده میتواند موجب رضایت شما از خود به عنوان یك انسان مستقل شود و موجب شود تا بتوانید بهتر بر شرایط موجود غلبه كرده و آن را بپذیرید.می گویند در پس هر تاریكی روزنهای برای نفوذ روشنایی است. فقط باید با پیداكردن آن روزنه به قلبتان به روشنایی آن كمك كنید.
به این ترتیب در حدود 2 سال دیگر میتوانید به حالا فكر كنید و از این كه بهترین كمك را به خود كردید ، احساس رضایت كنید و از اتفاقاتی كه برایتان افتاده خوشحال شوید یا میتوانید وقت خود را صرفا با غصه خوردن سپری كنید. البته با انتخاب راه دوم وقتی در آینده به این لحظات میاندیشید جز تاسف و نارضایتی چیزی عایدتان نخواهد شد. حالا كدام راه را انتخاب میكنید؟!
ویلیام شكسپیر میگوید: افرادی كه حوصله ندارند چقدر ناتوان هستند. آنچه آسیب دیده بتدریج بهبود مییابد ، پس با خود مهربان باشید و بدانید غمها به آرامش میرسند. پس انتخاب كنید كه رضایت و شادی میخواهید و به گذشته فكر نمیكنید. حالا فقط امكان حركت به آینده است. به خود فرصت بدهید با رعایت موارد فوق تجربههای تلخ را با افكار خوش پشت سر بگذارید.
آمار طلاق در جامعه کنونی سیر صعودی پیدا کرده. آیا تا به حال شده است که بهخاطر طلاق و جدایی زوجی از نزدیکانتان ناراحت شده و در این دوران سخت به آنها کمک کرده باشید؟ آیا اتفاق افتاده که قبل از طلاق آنها احساس کرده باشید این اتفاق حتما میافتاد و به عبارتی طلاق را پیشبینی کرده باشید، حتی وقتی آن دو هنوز در ظاهر با هم مشکلی نداشتهاند؟!...
آخرین تحقیقات انجام شده نشان میدهد آنچه که ما در ظاهر میبینیم، همواره تمام حقیقت و واقعیت نیست. بلکه در بسیاری از مواقع با وجود روابط عادی و حتی گرم ظاهری، میتوان طلاق افراد را پیشبینی کرد، حتی اگر هنوز برای جدایی اقدام نکرده باشند. در یک تحقیق گسترده، محققان، با بررسی ۱۰۰ زوج در طی ۱۳ سال عوامل نزدیکی و یا دوری زوجین از یکدیگر را مورد بررسی و پیگیری قرار دادند. آنها متوجه شدند روابط اولیه زوجین نشاندهنده سرنوشت زندگی مشترک آنها نیست؛ آنچه که سعادت و خوشبختی زوجین را تامین میکند این است که آنها چقدر توانایی تغییر و تطابق دارند. در واقع گرم بودن روابط زن و شوهر در ابتدای زندگی مشترکشان دلیل ادامه زندگی آنها نیست، بسیارند زوجهایی که در ابتدای زندگی مشترکشان مشکلاتی دارند، اما چون میخواهند و میتوانند تغییر کنند و خود را با شرایط پیش ببرند، زندگیشان به بهترین نحو ادامه پیدا میکند. اگر در همان ابتدا بتوان این حقیقت را تشخیص داد که آیا زن و شوهر میخواهند و میتوانند تغییر کنند یا خیر، میتوان حدس زد که زندگی آنها در آینده چه وضعیتی خواهد داشت.
دکتر مارک کلمنت یکی از پژوهشگران که در این تحقیق شرکت داشته، معتقد است بسیاری از زوجین به مسائل زندگی زناشوئیشان تا زمانی که به یک معضل بزرگ تبدیل نشده است، اهمیتی نمیدهند، در حالی که این مسائل و مشکلات باید در همان ابتدا و قبل از بحرانی شدن اوضاع، حل و فصل شوند.
● توهین از نوع عاطفی
اگر بخواهیم به این مسئله بهصورت اساسی رسیدگی کنیم، باید بگوییم مهم نیست چه تفاوتها و تعارضاتی بین زوجین وجود دارد، بلکه مهم این است که چطور باید با تفاوتها و اختلافات برخورد کرد. اختلافات کوچک روزمره، هرچند به تنهایی مهم بهنظر نمیرسند ولی با گذشت زمان، این اختلافات ناچیز روی هم تلانبار گشته و روزی به کینهای تبدیل میشوند که حتی روابط خوب روزهای اول زندگی زناشویی را تحتالشعاع قرار داده و زوجین را به سمت طلاق سوق میدهند.
خانمی که بعد از سه سال زندگی مشترک، از همسرش طلاق گرفته بود، میگوید: این خانم ۳۸ ساله که ادعا میکند اصلا از رفتارش پشیمان نیست، میگوید: <البته گاهی که فکر میکنم میبینم اگر من کمتر خشونت نشان میدادم و رفتار بهتری داشتم شاید او انگیزه پیدا میکرد که مواد مخدر را کنار بگذارد. آنوقت دوتایی با هم میتوانستیم زندگی را از نو بسازیم.
نکته مهم آن است که اهانت عاطفی نسبت به طرف مقابل، همیشه به دلیل وجود تفاوتها و تعارضها شروع نمیشود. در بسیاری از موارد شریک زندگی انتظار دارد از طرف مقابل محبت و احترام ببیند، همسرش شاد باشد، برایش شادی فراهم کند و از او حمایت کند، در حالی که خود او هیچیک از اینکارها را انجام نمیدهد و این اوج یک اهانت عاطفی است و مثل سمی است که بر روی زندگی مشترک پاشیده میشود. وقتی فردی از همسرش تشکر نمیکند، به او اهانت کرده و احساسات او را خدشهدار کرده است، در حالی که هیچ تعارض و تفاوتی در این میان مطرح نبوده است.
● همسران ظاهر بین
معمولا زوجین، خیلی دیر متوجه میشوند که چه همسری انتخاب کردهاند. اغلب مردم عادت دارند به ظاهر، درآمد ماهیانه، غذای مورد علاقه و غیره اهمیت دهند و دنبال بهترینها باشند اما خیلی دیر متوجه میشوند الزاما عشاق دو آتشه امروز، همسران خوب فردا نیستند و این بچههای طلاقند که در گوش ما فریاد میزنند: شاید بهتر باشد قبل از ازدواج کمی بیشتر فکر کنیم و به عبارتی قبل از ازدواج خوب چشمهایمان را باز کنیم و بعد از ازدواج، آنها را ببندیم. البته خوشبختانه امروزه، بسیاری از زوجها به مشاور مراجعه میکنند تا قبل از وقوع بحران، نقاط قوت و ضعف زندگی مشترکشان را بشناسند.
اکثر خانمهایی که در تحقیق مذکور شرکت کرده بودند، آرزو میکردند ای کاش به نشانههای هشداردهنده زندگی مشترک توجه میکردند. توصیه متخصصان آن است که اگر مسئلهای شما را نگران کرده، آن را با همسرتان در میان بگذارید و با هم صحبت کنید. نترسید؛ چون این نشانهها به معنی آخر خط نیست اما باید به آن رسیدگی کرد و مخفی کردن و یا گذشتن از آنها به هیچوجه صلاح نیست. به قول معروف، پیشگیری بهتر از درمان است. وقتی عادات و رفتارهایی باعث فرسایش زندگی مشترک میشوند، ترمیم عواقب آنها بسیار مشکلتر است. درخواست کمک به این معنا نیست که زندگی مشترک بهطور بالقوه در خطر افتاده است بلکه درست برعکس؛ نشان میدهد شما هشیار هستید و مایلید از مهارتهای لازم برای رفع خطر استفاده کنید.
بهعنوان اولین گام، ابتدا انتظارات خود را منطقی کنید، چون جوهر وجودی افراد قابل تغییر نیست حتی اگر بخواهند آن را تغییر دهند. برای اینکه کسی را دوست داشته باشید و با او ازدواج کنید، باید جوهر وجودی و ماهیت او را بپذیرید. فکر نکنید این ماهیت اصلی تغییر میکند. شما فقط میتوانید حواشی مسئله را تغییر دهید نه مرکز آن را. شما نمیتوانید شخصیت اصلی همسرتان را تغییر دهید. باید وی را با همین شرایط بپذیرید و اگر نمیتوانید، از خیر ازدواج با وی بگذرید.ضمنا وقتی نکات خوبی در همسرتان وجود دارد، میتوانید به او اعتماد کنید و به او فرصت دهید این نقاط مثبت را پرورش دهد.
● پیری و معرکهگیری
تحقیقات نشان میدهد ۲۳ درصد طلاقهایی که در سنین بالای ۴۰ سال اتفاق میافتد از طرف خانمها شروع شده و بنا به درخواست آنهاست. این در حالی است که قبلا عقیدهای کاملا عکس این وجود داشت، یعنی اینکه مردان در این سن و سال زنان خود را طلاق میدهند تا با زن جوانتری ازدواج کنند! در تحقیق دیگری که بر روی طلاق انجام شد، ۱۱۴۷ نفر در سنین بین ۴۰ تا ۷۹ سال مورد بررسی قرار گرفتند. این افراد در سنین ۴۰، ۵۰ یا ۶۰ سالگی طلاق گرفته بودند. این بررسی نشان داد خانمها در مورد مشکلات ازدواج خود، بعد از ۴۰ سالگی آگاهتر میشوند. در این بررسی ۲۶ درصد مردان ادعا کردند اصلا فکر نمیکردند این اتفاق بیفتد در حالی که تنها ۱۴ درصد خانمها چنین نظری داشتند. بسیاری از این خانمها ادعا میکردند که در این سالها به زندگی اجتماعی و عاطفی آنها بیتوجهی شده است و یا همسرشان از مواد مخدر یا الکل استفاده میکرده و مردها مدعی بودند عشقی در زندگی آنها حاکم نبوده، ارزشها و باورهای آنها و همسرشان با هم تفاوت داشته یا سبک زندگیها فرق میکرده است. در گذشته اجداد ما قبول کرده بودند که عشق و علاقه همسران با گذر زمان کمرنگتر میشود و از این بابت ناراحت بودند. زندگی مشترک آنها عمدتا بر ادامه زندگی و حیات خانواده استوار بوده است و نیازهای عاطفی و رمانتیک آنها مدنظر قرار نمیگرفته است. برای آنها ادامه و تداوم زندگی مشترک اصل قضیه بوده و اصلا اهمیتی نداشته که زوجین ازنظر عاطفی در چه شرایطی بودهاند. ولی اکنون، وضعیت فرق کرده است.
شاید دلیل افزایش آمار، اقدام زنان برای طلاق در سنین بالا این است که آنها به مسائلی بیش از خورد و خوراک خانه فکر میکنند. آنها حمایت عاطفی و عشق و علاقه میخواهند و به روابط عاطفی و روحی بیشتری فکر میکنند، ولی به دلیل حس مادرانه، این سالها را صبر میکنند و به عبارتی طلاق عاطفی را تحمل میکنند و بعد از ازدواج فرزندانشان دیگر ریسمانی برای اتصال آنها به این زندگی سرد وجود ندارد. البته این تنها فرضیه است و صحت و سقم آن به بررسیهای بیشتری احتیاج دارد
اگر زوجها به هم اعتماد داشته باشند هیچ عاملی نمیتواند باعث جدایی آنها شود هر یک از زوجین باید برای ایجاد این اعتماد تلاش کنند و هر چقدر اعتماد زوجین نسبت به هم افزایش یابد به همان میزان مشکلات آنها کاهش مییابد از طرفی حسادت، شک، دودلی، رفتارهایی هستند که دیوار بیاعتمادی و مشکلات را میان زوجین ایجاد میکنند.
یکی از معضلات اجتماعی امروز در زندگی مشترک زوجین، ظهور پدیدهای به اصطلاح مدرن به نام طلاق عاطفی است.
یکی از مهمترین و بزرگترین معضلات اجتماعی در زندگی امروز زوجهای جوان که در اثر روزمرگی و گاها مشغلههای فراوان زندگی در میان زوجین در بسیاری از موارد به طلاقی با عنوان طلاق عاطفی میانجامد و متاسفانه در بسیاری از موارد جدی گرفته نمیشود و پیامدهای آن به مراتب سختتر و سنگینتر از طلاق است.
به عقیده بسیاری از کارشناسان خانواده پدیده طلاق عاطفی پدیدهای نوظهور و مدرن در زندگی مشترک به شمار میرود که در صورت عدم توجه به شیوع آن لطمات جبرانناپذیری را بر پیکره خانواده وارد میآورد.
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته میشود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر به سردی تمامی روابطی که یک زوج از جمله رابطه روحی، جسمی، عاطفی و حتی گفتاری میشود. توهین و دشنام به یکدیگر و بیتوجهی به نیازهای عاطفی از نشانههای مهم طلاق عاطفی در یک خانواده است.
وجود این مشکل که در یک رابطه باعث بیمهری و کمشدن انرژی مثبت در خانواده میشود زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شده و فقط برای هم حکم یک همخانه یا یک مصاحب که به او عادت کردهاند را دارند. طلاق عاطفی نماد وجود مشکل در ارتباط صحیح میان زن و شوهر است و اغلب بعد از گذشت 6 تا 7 سال از آغاز زندگی مشترک رخ میدهد.
دکتر محمدجعفر غفرانی کارشناس مسائل خانواده در این باره معتقد است که: درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه دست به دست هم میدهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوجها بهوجود بیاورد.
وی با اشاره به آمار دقیق این نوع طلاق در کشور میافزاید: هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی میتوان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است.
زمان به وجود آمدن طلاق عاطفی
این کارشناس مسائل خانواده با اشاره به زمان بروز این پدیده در زندگی زوجین ادامه میدهد: در هرسنی و با هرشرایطی میتوان انتظار به وجود آمدن طلاق عاطفی را داشت که علت به وجود آمدن طلاق عاطفی خانوادهها به هم شباهت دارد و این مشکل میتواند در رابطه با یک زوج جوان که سن ازدواج آنها 2تا 3 سال بوده، یا در یک خانوادهای که چند بچه کوچک و بزرگ دارند و یا حتی در خانوادهای که بچههایشان به حدی رسیدهاند که هرکدام به دنبال زندگی خود رفتهاند رخ دهد.
اگر زوجها به هم اعتماد داشته باشند هیچ عاملی نمیتواند باعث جدایی آنها شود هر یک از زوجین باید برای ایجاد این اعتماد تلاش کنند و هر چقدر اعتماد زوجین نسبت به هم افزایش یابد به همان میزان مشکلات آنها کاهش مییابد
به عقیده غفرانی بیشترین میزان طلاق عاطفی در سالهای اول ازدواج رخ میدهد، وقتی کمکم بچهها به جمع خانواده اضافه میشوند و زوج سرگرمی بیشتری نسبت به قبل دارند این مسئله کمتر احتمال دارد ولی با بزرگتر شدن بچهها باز هم احتمال طلاق عاطفی پررنگ میشود.
تاثیر سن در طلاق عاطفی
وی تاثیر سن در بروز طلاق عاطفی را قابل توجه دانست و یادآور شد: برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند که در نتیجه آن زوجین از یکدیگر فاصله میگیرند و هرکدام غرق در دنیای خود میشوند.
این کارشناس مسائل خانواده میآفزاید: اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود میآورد زیرا زنها زودتر از مردها به سن بلوغ میرسند، زودتر میفهمند و در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگتر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست میدهد و در این مورد زوجها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله میگیرند و طلاق عاطفی شکل میگیرد.
همچنین به گزارش دیگری از ریحانه جمشیدی ، کسی که با او ازدواج کردهاید کسی است که با وی عهد و پیمان مقدس بسته و تعهد و التزام دادهاید. با یکدیگر عهد بستهاید که نسبت به هم صادق باشید و مراقب یکدیگر باشید. اما متاسفانه برخی از ازدواجها به دلیل اینکه یکی یا هر دو طرف تصمیم میگیرند به هم دروغ بگویند به انتها میرسند و یا به ورطه نابودی میافتد.
اگر زوجها به هم اعتماد داشته باشند هیچ عاملی نمیتواند باعث جدایی آنها شود هر یک از زوجین باید برای ایجاد این اعتماد تلاش کنند و هر چقدر اعتماد زوجین نسبت به هم افزایش یابد به همان میزان مشکلات آنها کاهش مییابد از طرفی حسادت، شک، دودلی، رفتارهایی هستند که دیوار بیاعتمادی و مشکلات را میان زوجین ایجاد میکنند.
بدترین نوع تزلزل در اعتماد زمانی رخ میدهد که یکی از زوجین نسبت به دیگری مرتکب بیوفایی یا خیانت شود کاملا ریشه اعتماد و عشق در یک زوج را میخشکاند و باعث میشود طرف مقابل احساس بسیار بد، عذاب آور، تلخ وحشتناک مورد خیانت واقع شدن را تجربه کند.
بی اعتمادی زوجین آرامش را از زندگی آنها سلب میکند
زمانی ،روانشناس، افزود: بیاعتمادی زوجین احساس آرامش و نشاط و سرزندگی و شادی را از زندگی زوجین گرفته و باعث مشاجره، اختلافات خانوادگی متعدد و نهایتا به طلاق و جدایی ختم میشود.
وی افزود: زوجینی که پایههای زندگیشان را با تفاهم و اعتماد و گذشت و فداکاری و عشق بنا مینهند در تمامی ابعاد زندگی خانوادگی و اجتماعی موفق هستند.
وی تصریح کرد: هر چقدر شناخت ما نسبت به کسی که به او اعتماد میکنیم بیشتر باشد اعتماد بیشتری شکل میگیرد هر چقدر زوجین بیشتر یکدیگر را شناسند روابط توام با اعتماد بیشتری را هم تجربه خواهند کرد.
برگزاری دورههای مشاوره برای جلوگیری از چنین بحرانهایی در خانوادهها ضروری است
نقش مشاوره توسط کارشناسان قبل ازدواج از عوامل پایداری اساس زندگی است . مشورت در دین اسلام نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است و احادیث زیادی در اینباره نقل شدهاست و با توجه به اینکه ازدواج یک تصمیمگیری بسیار دقیق و مهم در زندگی بهشمار میرود بهتر است طوری قانونگذاری شود تا همه جوانان قبل از ازدواج یک دوره مشاوره را طی کنند و روشهای درست زیستن را آموزش ببینند تا در طول دوران زندگی مشترک کمتر با مشکل روبرو شوند.
تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم(ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است
کمتر زوجی در دوران اولیه آشنایی با هم مشکل دارند اما به مرور زمان مشکلات اجتماعی و کمبود محبت در بین زوجین روابط زناشویی را کمرنگ کرده و عشق و علاقه جای خود را به بیتفاوتی در زندگی میدهد که این بیتفاوتی را میتوان نوعی از طلاق به نام طلاق عاطفی خواند.
ایجاد تفکر مثبت یکی از علل از بین بردن این شکاف روحی است زیرا در این حالت زن و شوهر به قابلیتها، امتیازات و وجوه مشترک هم توجه کرده و نقاط ضعف و اختلاف کمرنگ میشود.
تقویت درک متقابل، گذشت و پیداکردن راه حل به جای پاک کردن صورت مسأله نیز از فاکتورهای مهم برای رفع طلاق عاطفی است که در آیات قرآن و روایات امامان معصوم(ع) در باب آداب معاشرت و نحوه برخورد زوجین با هم، به آن تأکید شده است.
توجه به خانواده و تقدس این نهاد در مبانی دینی و اصول اسلامی به طور مفصل سفارش شده است که با بهکارگیری این اصول و اندکی مطالعه درباره تکنیکهای زندگی سالم میتوان از بروز این مشکل جلوگیری کرد.
رسانههای دیداری و شنیداری نقش بسیار مهمی در حل اختلافات خانوادگی دارند؛ آنها میتوانند با ارایه راهکارهای دینی و روانشناختی و معرفی چهره همسر موفق و نمونه، به استحکام بنیان خانواده کمک کنند.
آموزش جوانان در دانشگاهها و استفاده از استادان در تربیت انسانهای متعهد بسیار قابل توجه است؛ زیرا داشتن ایمان و اعتقاد باعث صبر انسان در موقعیتهای سخت زندگی میشود.
واژه "طلاق" در سالهای گذشته برای افراد جامعه بسیار ثقیل و غیر قابل تحمل بود، آنقدر مردم از این واژه گریزان بودند که حتی در گفت و گوهای روزمره نیز از بکار بردن آن خودداری میکردند...
واژه طلاق به ندرت مورد استفاده قرار میگرفت و زنان و مردان تحت هر شرایطیبا وجود هر کم و کاستی در کنار یکدیگر به زندگی ادامه میدادند. نه چشم و هم چشمی بود و نه توقعات بیجا، نه زیاده خواهی بود و نه خانه مستقل، همه همدل و با محبت در کنار یکدیگر با کمترین امکانات ممکن و تحمل سختترین شرایط قانع و خرسند بودند و با گذشت و فداکاری در حق یکدیگر اساس و بنیان خانواده را محکم و استوار نگهداری میکردند. جایگاه پدر به عنوان ستون اصلی خیمه زندگی و جایگاه مادر به عنوان چراغ و روشنی بخش زندگی معین و مشخص بود و فرزندان که شمار آنان زیاد نیز بود شاد و سرمست در کنار یکدیگر زندگی میکردند. نه از طلاق خبری بود و نه از بهانههای بیجا ونه کودکان در خانواده با خشونتها و بگومگوهای گاه و بیگاه والدینشان تا صبح پلک بر هم نمیگذاشتند.
احترام ، حفظ کرامت انسانی و قداست زندگی مشترک در خانوادههای قدیمی بسیار ارزشمند بود و هر کدام از والدین چه در بیرون و چه در درون خانواده سعی میکردند، گرمابخش کانون خانواده باشند تا فرزندان در محیطی مستعد پرورش یابند. اگر طلاق و جدایی و اختلاف و خشونت در میان زوجین رخ میداد بر اساس شواهد و آمار موجود در حد بسیار اندک و ناچیزی بود که برای زندگی اجتماعی با توجه به مشکلات و مسایل مختلف اجتماعی قابل قبول است. اما امروز واژه طلاق، واژه غریب و دور از ذهنی نیست، کافی است زن و مرد کوچکترین دعوا یا مشاجره لفظی با هم داشته باشند بلافاصله برای ترساندن یکدیگر این واژه را به زبان میرانند غافل از اینکه قبح و زشتی آن به مرور کاسته میشود و چه بسا که افرادی تنها به دلیل لجبازیهای کودکانه و عدم گذشت از یکدیگر تقاضای طلاق دهند و کانون گرم زندگی را به سردی بگرایند. شماری از کارشناسان اجتماعی در ایلام معتقدند: مهمترین مشکلی که در رابطه با طلاق زنان وجود دارد، عدم تفاهم اخلاقی است که ناشی از عواملی مانند اعتیاد، بیکاری، مشکلات اقتصادی و... است. به گفته آنان، مشکلات دیگری که ناشی از یکسری مسایل اجتماعی دیگر مانند دخالت اعضای خانواده، نبود مسکن، چشم و همچشمی و توقعات بیجاست. به گفته آنان فرزندان در این خانوادهها دچار افسردگی، گرایش به اعتیاد، پرخاشگری، افت تحصیلی و حتی خودکشی میشوند و این مسایل روند آسیبهای اجتماعی را تسریع میدهد.
طلاق، معمولا به دلیل اختلاف در مسایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربیتی و همچنین غیر هم کفو بودن زوجین، عدم تفاهم اخلاقی و بیماری صورت گیرد. تفاوت در نحوه معاشرت و همچنین عدم رعایت مسائل مذهبی و شرعی میتواند منجر به بروز اختلاف بین زوجین شود. وی گفت: متاسفانه به محض فروکش کردن احساسات اولیه و گذشت زمان، زوجین متوجه این اختلاف عقیده و عدم تفاهم شده و با گذشت زمان نه تنها این مساله برطرف نشده، بلکه فاصله میان زوجین را زیادتر میکند. نتایج بروز اختلافاتی از این قبیل، گریز از خانه، ترک زندگی، تمایل زوج به تجدید فراش و ازدواج مجدد برای دستیابی به تفاهم و آرامشی است که در زندگی نخستین به دست نیامدهاست و در نهایت این اختلافات به طلاق و جدایی منجر میشود. برخی از مردان بدون توجه به نیازهای عاطفی همسر خود، معمولا دچار هوا و هوس شده و زن دوم اختیار میکنند که این مساله باعث ایجاد تنش و اختلافات زناشویی در بین افراد آن خانواده میشود. بیتوجهی به خانواده از سوی مرد باعث از بین رفتن آرامش و ثبات در خانواده میشود و به نوعی فرزندان آن خانواده را دچار اختلالات مختلف روحی و روانی میکند. به هر حال در تمامی موارد مطروحه، چنانچه مرد به هر دلیلی اقدام به ازدواج مجدد نماید بایستی رعایت عدالت و تساوی نموده و رفتاری مناسب شرع و قانون با هر دو همسر خویش داشته باشد تا طلاق به وجود نیاید.
زنی که از طرف همسرش نسبت به او اجحاف شود و حقوق او ادا نشود، میتواند به دادگاه خانواده مراجعه کرده و ادعای حق نماید. اگر چه ازدواج موقت یک حق شرعی برای مردان است، اما میزان آگاهی مردان از پیامدهای بعدی این مساله باید در حد کافی باشد تا بتوانند آرامش را در زندگی خود و خانواده فراهم کنند، نه باعث دامن زدن به آسیبهای اجتماعی و از هم پاشیدگی کانون گرم خانواده شوند. معمولا افراد به دلایل مختلفی که مهمترین آنها اعتیاد و عدم تفاهم اخلاقی است درخواست طلاق میکنند. معمولا شمار درخواستهای طلاق به دادگاههای خانواده بسیار زیاد است اما با پادرمیانی و راهنمایی مشاوران و شورای حل اختلاف زوجین به تفاهم میرسند و با گذشت به زندگی مجدد با هم برمیگردند.
مطالعات نشان میدهد که در جوامع کنونی به ویژه در جامعه ایران، ازدواجهای مجدد نمیتواند متضمن خوشبختی شود و فقط زمینه را برای ایجاد تشنج و درگیریهای لفظی و ضرب و جرح در خانواده فراهم میکند. فرزندان این قبیل خانوادهها به علت رشد و نمو در شرایط نابسامان عمدتا به کودکانی عقب افتاده، نابهنجار، بزهکار و نامتعادل مبدل میشوند و آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد را در جامعه گسترش میدهند. امروزه مردان به علت مشکلات اقتصادی قادر به تامین عاطفی و مالی یک خانواده هم نیستند و قطعا نسبت به تامین نیازهای روحی و مادی دو خانواده ناموفق عمل خواهند کرد.
هشدار !
بحران طلاق در ايران
ازدواج، پيمان و تعهد بين دو نفر است متاسفانه بعضي از همسران به اين تعهد پايدار نمي مانند و پس از مدتي از جاده درستي منحرف مي شوند ...
امروزه يکي از دغدغه هاي اصلي اغلب خانواده ها و جوان هاي آنان مساله ازدواج و پيامدهاي آن است. متاسفانه بحث محبت ورزيدن و مسئله اي به نام دوستي با جنس مخالف در کشور تا جايي پيش رفته که اگر اين موضوع به ازدواج هم ختم شود طبق آمار به دست آمده اکثر اين ازدواج ها به دليل عدم آشنايي صحيح و درست دختر و پسر منجر به جدايي مي شود. اين در حالي است که به گفته رئيس ثبت احوال کل کشور در 8 ماه اول سال جاري 68 هزار و 749 مورد طلاق در کشور به ثبت رسيده که نسبت به مدت مشابه سال قبل که 65 هزار و 742 مورد بوده است 4/4 درصد رشد داشته ايم. همچنين در 8 ماهه اول سال جاري 648 هزار و 975 مورد ازدواج ثبت شده که نسبت به سال گذشته که 625 هزار و 715 مورد بوده 3/6 درصد رشد داشته است.محمدرضا آيت اللهي خاطر نشان کرد: در 8 ماهه اول امسال 97 درصد وقايع ولادت در مهلت جاري ثبت شده که نسبت به سال گذشته 95 درصد ثبت داشتهايم. به گزارش مهر، همچنين 92 درصد واقعه طلاق در 8 ماهه سال جاري ثبت شده که نسبت به مدت مشابه سال قبل 1/3 درصد رشد داشته است. در اين راستا و با نگاهي به آمار اعلام شده متوجه مي شويم که اين افزايش نگران کننده است و نشانگر اقدام هر چه سريع تر مسئولين مربوطه در اين زمينه مي باشد.
عواملي که زندگي مشترک را به به بن بست مي کشاند
بسياري از کارشناسان معتقدند يک سري عوامل دست به دست هم مي دهند تا زندگي زناشويي به بن بست کشانده شود به طوري که تعهد بيش از اندازه و خستگي جسمي و روحي; يکي از اين موارد است اين مشکل در زوج هاي جواني که در مدرسه يا دانشگاه تحصيل مي کنند يا تازه در جايي استخدام شده اند بيشتر به چشم مي خورد. حتي الامکان بايد سعي کرد اوايل ازدواج به دانشگاه برويد، کار تمام وقت داشته باشيد، صاحب فرزندي شويد، خانه بسازيد يا کار و کاسبي جديدي راه بيندازيد. اين کارها مشکلات و سختي هاي زيادي به همراه دارد و بسياري از زوج هاي جواني که با اين مشکلات روبه رو مي شوند، پس از آن که ازدواجشان با شکست مواجه مي شود با تعجب از خود مي پرسند:«چرا چنين اتفاقي افتاد؟»
مسئوليت و مشغله ي زياد باعث مي شود که زن و شوهر فرصت کمي براي همديگر داشته باشند و بنابراين فاصله ي آنها روز به روز افزايش مي يابد و زماني مي رسد که براي هم مثل دو غريبه هستند، پس سعي کنيد در اوايل ازدواج، براي خود، کار و دردسر نتراشيد و وقت بيشتري را با هم بگذرانيد تا همديگر را بيشتر بشناسيد. ياد آور مي شود در جهان دو گروه از مردم وجود دارند، افراد بخشنده و افراد گيرنده. ازدواج دو نفر بخشنده مي تواند يک مسئله ي رضايت بخش و خوشايند براي هر دو طرف باشد، بين دو نفر بخشنده و گيرنده هميشه اصطکاک وجود دارد، اما دو نفر گيرنده در عرض شش هفته زندگي مشترک، به جان هم مي افتند و دمار از زندگي هم درمي آورند. خودپسندي و خودخواهي، ازدواج را به ورطه نابودي مي کشاند.از طرفي اگر زن يا شوهر به طور کامل از والدينشان جدا نشوند، احتمال بروز مشکل در زندگي زناشويي آنها وجود خواهد داشت. بعضي از والدين دوست ندارند فرزندشان پس از ازدواج از آنها دور شود و ترجيح مي دهند که در کنارشان زندگي کند. آنها به اين مسئله توجه ندارند که در اين صورت ممکن است باعث به وجود آوردن مشکل در زندگي مشترک فرزندشان شوند.
بسياري از زوجين انتظار دارند که پس از ازدواج وارد يک سرزمين پر از شادي و خوشبختي شوند. آنها هميشه روياي قصر پريان را در سر مي پرورانند، غافل از اين که گاهي اوقات در زندگي زناشويي مشکلاتي پيش مي آيد که عرصه زندگي آنها را تنگ مي کند.سخن ما با کساني است که فضاي خانه را با بحث و دعواهاي خود مسموم مي کنند و باعث رنجش و نگراني طرف مقابل خود مي شوند و او را از ادامه ي زندگي مشترک دلسرد مي کنند. بدبيني و حسادت، يکي از علل ايجاد جر و بحث زوجين است و خودبيني عامل ديگري است که باعث آزار رساندن به طرف مقابل مي شود.از ديگر مواردي که کارشناسان عامل طلاق مي دانند اعتياد است. اعتياد نه تنها باعث از هم پاشيدن زندگي مشترک مي شود بلکه فرد را نيز از بين مي برد. هميشه از مواد مخدر و مشروبات الکلي دوري کنيد.
ازدواج، پيمان و تعهد بين دو نفر است و آنها را متعهد مي سازد که تا آخر عمر به هم وفادار بمانند و در غم و شادي هاي زندگي، شريک يکديگر باشند. متاسفانه بعضي از همسران به اين تعهد پايدار نمي مانند و پس از مدتي از جاده درستي منحرف مي شوند و به همسرشان خيانت مي کنند و با اين کار کتاب زندگي مشترکشان را براي هميشه مي بندند.شکست در کار و تجارت نيز يکي از موارد مهم براي جدايي است. اين مسئله به خصوص در مردان بسيار به چشم مي خورد. اضطراب و نگراني که به دنبال اين شکست ايجاد مي شود، باعث آشفته کردن کانون خانواده مي شود.البته شايد خطر موفق شدن در تجارت يا به اصطلاح يک شبه پولدارشدن بيشتر از شکست در تجارت باشد. گاهي اوقات، ثروت يکباره اي که به طرف خانواده ها سرازير مي شود باعث دور شدن آنها از يکديگر و منجر به مرگ زندگي مشترک مي شود.اما آنچه مهم به نظر مي رسد آن است که ازدواج در سنين پايين از عواملي است که آمار طلاق آن بالاست. آمار طلاق در بين دختراني که در سنين 14-17 سالگي ازدواج مي کنند دو برابر بيشتر از دختراني است که در سنين 18-19 سالگي ازدواج مي کنند و نيز کساني که در سنين 18-19 سالگي ازدواج مي کنند، 75 برابر بيشتر از کساني که در سنين 20 سالگي پيمان زناشويي مي بندند به دادگاه هاي طلاق قدم مي گذارند. اين آمار نشان مي دهد که فشار ناشي از اضطراب و هيجان هاي دوران نوجواني با مشکلات زندگي مشترک در هم مي آميزد و خيلي زود زن و شوهر را به پاي ميز طلاق مي کشاند.
چه چيز خانواده ها را نجات مي دهد
به اعتقاد برخي کارشناسان يکي از مهم ترين عوامل افزايش آمار طلاق در کشور ما دوساخته شدن جامعه است. يک ساخت کهن با ارزش هاي سنتي که براي زنان وظايف مشخصي در درون خانه قائل است که از جانب پسران بيشتر مورد تاکيد و استقبال قرار مي گيرد. در برابر آن ساخت جديد شکل گرفته که بيشتر بر تساوي حقوق ميان زن و مرد و برابري وظايف آن ها در تشکيل يک زندگي تاکيد دارد و از جانب دختران مورد توجه قرار دارد. اين دو ساخته شدن جامعه سبب شده تا جوانان ما بسيار سردرگم، و دچار نوعي آنمي فکري شوند. آنمي نوعي پريشان احوالي فکري است که جوان ما دچار آن شده و در ميان ساخت هاي سنتي و مدرن جامعه نمي داند شتر است يا مرغ؟ مسئله مهم ديگر در امر طلاق عدم آشنايي صحيح و درست دختر و پسر تا پيش از ازدواج است. اين عدم شناخت مناسب بيش از پيش لزوم دوران نامزدي را نمايان مي کند. بر اساس آماري که در اين رابطه گرفته شده، اگر جوانان پيش از ازدواج يک دوره نامزدي تا حدود سه ماهه را تجربه کنند آمار طلاق آن ها کاهش مي يابد. اين دوره سه ماهه اگر به شش، نه و يا 12 ماه افزايش يابد آمار طلاق نيز به تناسب کاهش مي يابد. البته بيش از يک سال براي دوره نامزدي اصلا توصيه نمي شود چون در اين صورت مشکلات جديدي به وجود مي آيد. مسئله عدم آشنايي در ازدواج شهروندان شهرهاي بزرگ به چشم مي خورد.
در اين شهرها به دليل رشد زندگي صنعتي روابط و آشنايي ها کم تر شده است. در شهرهاي کوچک تر و در ازدواج هاي قومي و فاميلي اين عدم شناخت کم رنگ تر مي شود. به همين دليل به خانواده هايي که در شهرهاي بزرگ زندگي مي کنند توصيه مي شود اين مسئله را جدي بگيرند و از ازدواج هاي آني و بوالهوسانه جلوگيري کنند. ازدواج هايي که با يک يا چند ديدار ساده و بيشتر بر اساس زيبايي و يا جذابيت هاي ظاهري شکل مي گيرند از اين عدم آشنايي و همچنين معيار نداشتن جوانان ما ناشي مي شود. وقتي جوان نه معيار مشخصي براي همسر خود دارد و نه شناخت درستي از خواسته هاي خود، احتمال طلاق به شدت بالا مي رود. بنيان چنين ازدواج هايي بسيار سست است چرا که توقعات، پس از ادواج مشخص مي شود و به ويژه دختران پس از ازدواج به خواست هاي اقتصادي خود نمي رسند و اين مسئله يک بحران جدي ايجاد مي کند. شايد عدم تناسب فرهنگي را نيز بتوانيم در همين رده قرار دهيم. از آن جا که ديگر ازدواج ها از دايره فاميلي و قومي و محله اي و حتي شهري خارج شده و بين افرادي از شهرها و قوميت ها و فرهنگ هاي متفاوت شکل مي گيرد، عدم تناسب فرهنگي به يکي از اختلافات زوجين بدل مي شود. اين مطلب نيز بار ديگر لزوم شناخت پيش از ازدواج را مشخص مي کند.
نارضايتي جنسي از مهم ترين دلايل طلاق در ايران
در اين زمينه چندي پيش معاون رئيس جمهوري و رئيس سازمان ملي جوانان ايران، گفته بود که نارضايتي جنسي يکي از مهم ترين دلايل طلاق در اين کشور است.محمد جواد حاج علي اکبري، اين موضوع را در جشنواره "مطلع عشق" در دانشگاه ايلام، اعلام کرد.به گفته حاجي علي اکبري، ايران 25 ميليون جوان 14 تا 29 ساله دارد که تعداد زيادي از آنها در سن مناسب ازدواج هستند.مقام هاي ايراني در سال هاي اخير در چندين نوبت نسبت به افزايش آمار طلاق به علت مشکلات ناشي از مسائل جنسي هشدار داده اند.اظهار نظر درباره مسائل جنسي در ايران از سوي مقام هاي رسمي، همواره خط قرمز محسوب مي شده اما با افزايش آسيب هاي اجتماعي آن در سال هاي اخير، اظهار نظر درباره آن به حيطه هاي عمومي نيز کشيده شده است.برخي از کارشناسان مسائل خانوادگي، سه دليل نبود آموزش هاي جنسي لازم در مدارس و دانشگاه ها، مشکلات فرهنگي از جمله بي رغبتي مردان به حل اختلالات جنسي شان و مشکلات اقتصادي که فرصت حل مسائل را از همسران مي گيرد، از عوامل عمده نارضايتي هاي جنسي در ايران مي دانند.
کاظم فروتن، دبير همايش خانواده و سلامتي در ايران، سال گذشته در جريان برگزاري سومين همايش سراسري خانواده و سلامت، گفته بود که بين 50 تا 60 درصد طلاق ها به علت مشکلات و اختلالات جنسي است.همچنين در جريان برگزاري اين همايش "ناتواني جنسي درمردان" و "بي ميلي جنسي در زنان" به عنوان شايعترين اختلالات جنسي در ايران اعلام شده بود.کارشناسان مسائل خانواده مي گويند بسياري از خانواده هاي ايراني از وجود اين مشکلات آگاهي ندارند و همين امر موجب مشاجرات و اختلافات خانوادگي و در نهايت طلاق مي شود.به گفته کارشناسان، براي اين مشکل که شمار زيادي از خانواده ها درگير آن هستند، برنامه مشخصي در کشور وجود ندارد. از طرفي عدم تناسب سني نيز همان گونه که به صورت سنتي بر آن تاکيد مي شده امروز به صورت علمي و آماري به عنوان يکي از عوامل منجر به طلاق شناخته مي شود. در اکثريت ازدواج هايي که در آن ها، سن دختر بيش از پسر بوده است ما شاهد طلاق بوده ايم. اين مسئله مي تواند چند عامل داشته باشد.
در برخي از موارد پسران احساس مي کنند با فردي مانند مادر خود زندگي مي کنند و نه يک همسر به عنوان يک هم صحبت هم تراز. همچنين به اين دليل که دختران زودتر شکسته مي شوند به مرور اختلافاتي ميان دختر و پسر ايجاد مي شود. در حال حاضر به شدت توصيه مي شود که حتما سن پسران در هنگام ازدواج تا حدودي بيشتر از دختران باشد. معمولااختلاف يک تا پنج سال فاصله مناسب است. حتي اگر سن دو طرف تقريبا برابر هم باشد اختلاف تا حد زيادي کاهش مي يابد اما سن بيشتر دختران به هيچ وجه توصيه نمي شود. بنا بر آمار گرفته شده، بيشترين درصد جدايي ها به سن 18 تا 25 سال باز مي گردد. پس از اين بازه سني به شدت شاهد کاهش آمار طلاق هستيم و اين نشان مي دهد که بحران هاي پنج سال اول ازدواج به شدت زندگي مشترک را تهديد مي کند. اين بحران ها در پنج سال اول وجود دارد و تنها با رعايت اصول يک ازدواج صحيح مي توان از آن ها به سلامت عبور کرد. پس از اين بازه سني دوران دومي که آمار ازدواج بالا مي گيرد به زماني بر مي گردد که فرزندان به اصطلاح از آب و گل در مي آيند.در اين زمان هم بار ديگر شاهد بالا رفتن آمار طلاق هستيم اما اين به هيچ وجه به معناي اين مسئله نيست که تعداد بالاي فرزندان و اساسا وجود آن ها مانعي براي جدايي باشد.
اين يک باور قديمي است که اصلا با واقعيت مطابق نيست. چه هنگامي که يکي از دو طرف به ناچار به بچه دار شدن تن در مي دهد و چه هنگامي که پيش از آن به يک ازدواج ناخواسته و اجباري تن مي دهد، نه تنها آمار طلاق بالا مي رود که حتي آمار خودکشي نيز افزايش مي يابد. در کل برخي از مهم ترين عوامل موثر در طلاق را مي توان بيکاري، اعتياد، بيماري و ازدواج هاي بدون مطالعه دانست.
ازدواج عاقلانه منجر به طلاق نمي شود
نتيجه کلي بررسي هاي آماري اين است که بيشترين وقايع طلاق بين زوج هاي جوان تر به ثبت رسيده است و ازسويي ديگر اميدواريها به بقاي زندگي زناشويي بين زوج هاي تحصيل کرده و پخته تر، به مراتب بيشتر است.درهمين حال نظريه هاي کارشناسي و دلسوزانه درخصوص واقعيت هاي زناشويي براين است که طلاق نيز از آن جمله حوادث و اتفاق هاي ممکن است که علاج آنرا قبل از وقوع بايد کرد.بنابراين همسرگزيني و معيارهاي مربوطه به آن، جزو مهارتهايي از زندگي است که مي بايد در بستر خانواده و اجتماع به فرزندان و شهروندان انتقال داده شود و اين امر منوط به معيارهاي انتخاب است.
چنانچه اهداف و متغيرهاي متعالي براي انتخاب همسر در نظر گرفته شده باشد آينده خوبي را مي توان براي ازدواج پيش بيني کرد. معيارهايي مانند تناسب سن، تحصيلات، فرهنگ، آداب و رسوم و سطح برخورداري پايگاه اجتماعي و در نهايت باورها و اعتقادات شالوده زندگي مشترک را مي سازد. لذا براي دوام يک انتخاب صحيح و پايداري آن استحکام زندگي مشترک علاوه برآنکه انتخاب صحيح موثر است، رعايت کردن اصول حاکم بر زندگي مشترک نيز موجبات پايداري زندگي را فراهم خواهد کرد. در اين باره مي توان به مديريت عاطفي در زندگي، مديريت اقتصادي و مديريت اخلاقي بر زندگي و بسياري از کارکردهاي ديگر اشاره کرد. يادمان باشد عشق،مهرورزي، انتقال محبتهاي کلامي و احساسي، بردباري، گذشت، چشم پوشي، فداکاري، احترام، تفاهم ودرک متقابل هرکدام به نوبه خود مي توانند عاملي در دوام زندگي مشترک باشند.
علايق و نيازهاي طرفين، توجه به رشد و شخصيت طرفين، توجه به استعداد و هويت فردي طرفين و بسياري از توجهاتي که زندگي لازم دارد، مي تواند استعداد زندگي خوب را در پي داشته باشد. و معيارهاي نادرست مي تواند از دلايل گسست زندگي مشترک باشد و چناچه باهم تلفيق نشده باشد به اين معنا که همسر گزيني به صورت تک بعدي صورت گرفته است و به عبارت ديگر دخالت ندادن عقل، فرهنگ، ارزش ها و باورها جايگاه ها و پايگاه ها، سن و تحصيلات، هم کف بودن و متناسب بودن زوجين براي يکديگر جزو اين موارد است که پس از ازدواج موجب گسست مي شود. نبود تفاهم، عدم توجه به نيازها و علايق با يکديگر،بي اعتنايي به يکديگر، بي مهري و بي محبتي زوجين، مشکلات اقتصادي شغلي و دخالت هاي غير حرفه اي ديگران و نبود گذشت و چشم پوشي از عيوب و نداشتن تحمل و بردباري در زندگي مي تواند شيرازه زندگي را از هم پاشيده و نهايتا منجر به گسست رابطه زن و شوهر و نابساماني خانواده شود.
آسیب های اجتماعی و بحران طلاق
|
بیكاری ، اعتیاد به مواد مخدر ، فقر اقتصادی ، مهاجرت ، اختلافات طبقاتی و رویای به دست آوردن زندگی بهتر از عواملی است كه فشارهای روانی زیادی را بر زندگی مشترك زن و مرد وارد می كنند. در بسیاری از این موارد، به دلیل سستی پایه های زندگی و نبود تفاهم و شناخت زوج ها از یكدیگر ، زندگی مشترك زن و مرد حتی با داشتن فرزند و زندگی مناسب به جدایی می انجامد كه این مساله نیز بر آسیب های اجتماعی می افزاید. اگر بپذیریم كه بین مرد و زن تفاوت های فیزیكی و روحی بسیاری وجود دارد، آنگاه زن و مرد با شناخت بیشتر می توانند به تفاهم و درك متقابل در زندگی مشترك برسند. بهجت رحمانی مشاور استاندار همدان می گوید: گرایش و رویكرد خانواده ها از سنتی به مدرن ، موجب بروز نابسامانیهای مختلف در جامعه شده است. زنان ما بعضا دارای خواسته های خاص خود هستند كه این خواسته ها در تناقض با فرهنگ سنتی خانواده ها قرار گرفته و تنش بین اعضای خانواده ها را افزایش می دهد. نابسامانی در خانواده ها و كم اعتنایی به حقوق زنان باعث بالا رفتن آمار طلاق ، اعتیاد، خودكشی، افزایش كودكان خیابانی و سستی پایه های نظام خانواده می شود. ایرج ندیمی نماینده مردم لاهیجان در مجلس شورای اسلامی نیز معتقد است كه بیكاری نه تنها به افزایش «طلاق در كشور انجامیده ، بلكه باعث شده تا معضلات دیگری چون ، افسردگی و بیماری های روانی ، تنش های اجتماعی ، فعالیت های ضد امنیتی و افزایش تعداد زندانیان ، روندی صعودی پیدا كنند.» به عقیده كارشناسان مسائل اجتماعی میزان نیاز جنسی زن و مرد نیز مانند آتش زیر خاكستر است و امروزه مسائل جنسی ، تفاهم جنسی و آشنایی و شناخت درست آن ، یكی از مقوله های بنیادی در تداوم زندگی مشترك سناخته شده است . محمد رضا راه چمنی رئیس سازمان بهزیستی كشور می گوید: طبق بررسی های ۲۰ درصد از ازدواج ها در تهران به طلاق می انجامد. وی یكی از آسیب های خانواده ها را وضعیت بد اقتصادی آنان می داند و می افزاید : افزایش فقر در جامعه این آسیب ها را افزایش می دهد. وی عواملی مثل بیكاری ، اعتیاد ، فقر ، زندانی شدن سرپرست خانواده و طلاق را جز و پنج مورد عمده آسیب پذیری خانواده ها می داند. به گفته وی ۲۵ نوع آسیب در كشور وجود دارد كه مادر همه آنها «اعتیاد» است. حجت الاسلام والمسلمین علی یونسی وزیر اطلاعات نیز ریشه همه نابسامانیها و تخلفات مانند قاچاق ، طلاق، سرقت و جنایت را فقر و بیكاری می داند. متأسفانه وضعیت موجود با معیارهای دین مبین اسلام در حفظ قداست خانواده همخوانی ندارد، به طور میانگین از هر هفت ازدواج در جامعه ما، یكی منجر به طلاق می شود. نتایج تحقیقات دیگر نشان می دهد كه در بین ۲۵ درصد خانواده های تهرانی ، «طلاق » رواج دارد و به همین خاطر استان تهران بالاترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده است. استان تهران سال گذشته در قبال هر ۵/۸ مورد ازدواج ، یك واقعه طلاق را به ثبت رساند، در حالی كه در شهر تهران در قبال هر پنج مورد ازدواج ، یك مورد طلاق رخ داده است. در قانونی مدتی حق طلاق به مرد واگذار شده است ، اما چنانچه در عقد نامه به صورت شرط ضمن عقد قید شده باشد، زن نیز می تواند درخواست طلاق كند. البته طلاق توافقی نیز وجود دارد كه با توافق، زن و مرد از یكدیگر جدا می شوند. اما آمارها نشان می دهد، علاوه بر طلاق شرعی در خانواده های ایرانی طلاق عاطفی و اخلاقی تشدید شده و زوجین زیادی فقط همدیگر را تحمل می كنند و به همین دلیل بیگانگی در بین اعضای خانواده ها افزایش یافته است. حاصل این نوع زندگی در جامعه امروز ما وجود ۲۰۰ هزار كودك خیابانی در كشور است كه اغلب نتیجه طلاق است. سید عبدالواحد موسوی لاری وزیر كشور می گوید: حدود ۹۰ درصد كودكان خیابانی نتیجه گسست خانواده و طلاق هستند كه متاسفانه آمار این پدیده در برخی از نقاط كشور رو به رشد است و زنگ خطری است كه برای هشدار به جامعه به صدا درآمده است. یكی از موارد آسیب پذیری جامعه از طریق ایجاد بحران در خانواده است كه می تواند تهدیدی جدی برای جامعه محسوب شود.
اخبار و گزارش های رسیده از استان های كشور نشانگری آن است كه : طلاق در سال ۸۰ نسبت به سال ۷۹ در بسیاری از شهرها افزایش یافته است . استان سیستان و بلوچستان ۳/۲۷ درصد، یزد ۵۶ درصد، اصفهان ۴/۹۲ درصد، كرمانشاه ۳/۹۶ درصد، هرمزگان ۱۶ درصد، لرستان ۱۲ درصد و سمنان ۷۷/۱۸ درصد در سال ۸۰ افزایش طلاق داشته اند. آمار افزایش طلاق در كرج ۲۶/۷ درصد، گناوه ۴۹ درصد، بروجرد ۱۷ درصد، شاهرود هفت درصد،خمین ۴۴ درصد و كاشان ۲۰ درصد در سال گذشته ثبت شد. آمارهای منتشره نشان می دهد ۸۲ درصد مراجعان طلاق را زنان تشكیل می دهند كه ۸۰ درصد آنها در گروه سنی ۱۴ تا ۲۸ سال قرار دارند. در میان زنانه درخواست كننده طلاق ، سهم زنان شاغل بیش از دو برابر سهم زنان خانه دار است كه بیانگر خواست آنان برای بدست آوردن حقوق اجتماعی و اتكا به خود به دلیل استقلال و كسب درآمد است. گزارش ها نشان می دهد كه میزان ازدواج در بسیاری از شهرهای كشور رو به كاهش است كه این امر نیز معضلات اجتماعی به دنبال خواهد داشت. در چنین شرایطی عقیده بر این است كه ایجاد مراكز مشاوره خانواده در مراكز استانها و شهرهای بزرگ و حتی روستاها می تواند در كاهش طلاق موثر باشد و كمك حال زوجهای جوانی شود كه می خواهند زندگی مشترك خود را شروع كنند. به یقین استفاده از تیم های تخصصی در بخش های روانپزشكی ، روانشناسی ، مددكاری اجتماعی و مشاور حقوقی در این مراكز می تواند حداقل تا ۵۰ درصد از طلاق ها جلوگیری كند. گزارش رسیده از آذربایجان غربی در این خصوص حاكی است كه از چهارده هزار مراجعه كننده به مركز مشاوره خانواده كه قصد اطلاق داشتند، ۶۵ درصد آنا از قصد خود منصرف شده اند. مشكلات خانوادگی، زناشویی، برخورد با فرزندان، بیكاری و اعتیاد از جمله مشكلات مراجعه كنندگان به این مراكز مشاوره ای بوده است. آمارهای به دست آمده نشان می دهد، اكثر مراجعه كنندگان به این مراكز و دادگاه برای گرفتن طلاق را زنان تشكیل می دهند. بزرگترین گروه سنی در مردانی كه به این مركز مراجعه كننده ۲۴ تا ۲۹ سال و برای زنان مراجعه كننده ۱۸ تا ۲۲ سال بوده است. در كنار ایجاد مراكز مشاوره و مبارزه با عوامل افزایش طلاق در جامعه تشكیل خانواده ، آموزش جوانان و آماده سازی آنها برای ازدواج ، اهتمام ورزید. بررسیهای انجام شده از مراجعه كنندگان به مراكز مشاوره نشان می دهد چون برخی از ازدواج ها پایه و اساس محكمی ندارد و فرد براساس علائق زودگذر و سطحی و بدون شناخت همسر آینده ، تن به ازدواج داده ، در نهایت به «طلاق » منجر شده است. كارشناسان مسایل اجتماعی می گویند: مراجعه به مراكز مشاوره ای ازدواج ، مشورت جوانان با خانواده های راهكارهای مناسب برای جلوگیری از افزایش طلاق در كشور است. اگرچه با ایجاد مراكز مشاوره و دخالت كارشناسان ، این مراكز خانواده ها شوند، اما تا ریشه های آسیب های اجتماعی در كشور خشكانده نشود، نمی توان انتظار داشت معضل بزرگی چون طلاق حل شود. اگر مسئولان ، كارشناسان فرهنگی و اجتماعی و برنامه ریزان به سرعت و نه به صورت مقطعی ، چاره ای برای معضل افزایش طلاق پیدا نكنند ، در آینده ای نه چندان دور و با توجه به نگاه جامعه به زنان مطلقه ، جامعه با بحرانی عظیم روبه رو خواهد شد و چاره اندیشی برای آن به مراتب دشوارتر خواهد شد.
|
|
|
گزارش نیویورکتایمز از بحران طلاق در ایران در طی سال های گذشته واژه طلاق بسیار بیش از گذشته به گوش ما ایرانیان می خورد و جالب این جاست که نگرش ما نسبت به این موضوع نیز به شدت تغییر کرده است. نیویورک تایمز در گزارش اخیر خود این موضوع را مورد توجه قرار داده است.
به گزارش سلامت نیوز سالروز ازدواج اولین امام شیعیان با فاطمه زهرا دختر در تقویم ایرانیان به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است. اما برای آنکه به یکی از نشانههای نگرانی مقامات ایرانی در مورد تغییر وضعیت اجتماعی ایران پی ببرید کافی است به این نکته توجه کنید که روز ملی ازدواج به روز بدون طلاق تغییر نام داده است. چه این تغییر نام موثر بوده باشد یا خیر، نگرانی مسئولین ایرانی بر سر جای خود باقی است. میزان طلاق در ایران سر به آسمان گذاشته است. در طول ده سال گذشته تعداد جداییها در ایران تقریبا 3 برابر شده و از 50 هزار مورد در سال 2000 به بیش از 150 هزار مورد در سال 2010 رسیده است. آمارها نشان میدهد در ایران به ازای هر 7 ازدواج یک مورد به طلاق میانجامد. در تهران وضعیت بسیار از این بدتر است به طوری که در این ابرشهر از هر 3.76 ازدواج یک مورد با طلاق به پایان میرسد. البته فقط میزان طلاقها نیست که نگران کننده است، بلکه در این بین باید به افزایش تمایل زنان برای تغییر سیستم قانونی کشور در بحث ازدواج و طلاق و مشکلات خانوادگی و فرار آنها از ازدواجهای ناخواسته اشاره کرد. البته آمار طلاق در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان نه تنها بالا نیست بلکه وضعیت خوبی دارد. برای مثال در کشور آمریکا که تقریبا 4 برابر ایران جمعیت دارد هر سال نزدیک به یک میلیون طلاق ثبت میشود. اما با این حال در ایران که یک کشور مذهبی است و از لحاظ فرهنگی نیز طلاق نکوهیده میشود همین میزان نیز نگرانیهای زیادی را در بین مسوولان و کارشناسان به وجود آورده و متاسفانه این میزان به سرعت در حال افزایش است. سال گذشته میزان طلاق نسبت به سال قبل از آن نزدیک به 16 درصد رشد داشت، این در حالی است که میزان رشد تعداد ازدواجها در این مدت فقط یک درصد بوده است. برای مثال در برخی دفاتر ازدواج و طلاق در تهران در یک ماه نزدیک به 30یا 40 مورد طلاق ثبت میشود، اما تعداد ازدواجهای ثبت شده از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمیکند. این دفاتر عمدتا در قسمتهای مرکزی و جنوبی شهر واقع شده بودند، اما در قسمتهای شمالی شهر تهران که بیشتر به سمت فرهنگ و آداب و رسوم غربی متمایل هستند این وضعیت به مراتب بدتر است. نه تنها میزان طلاقها در حال افزایش است، بلکه امروزه ازدواجها سریعتر به طلاق منتهی میشوند. آمارها نشان میدهد نزدیک به 30 درصد از طلاقها در اولین سال بعد از ازدواج رخ میدهد. میزان ازدواجهایی که 5 سال بعد از ازدواج به جدایی میانجامد نیز نزدیک به 50 درصد است. تعدادی از کارشناسان معتقدند این آمار عمدتا به دلیل مشکلات اخلاقی و همچنین اعتیاد به مواد مخدر است. برخی دیگر نیز افزایش سریع شهرنشینی، افزایش هزینههای زندگی و بیکاری را از دیگر عوامل موثر در افزایش نگران کننده آمار طلاق عنوان کردهاند. آمارهای رسمی نشان میدهد یک چهارم جوانان بین 16 تا 25 سال در ایران بیکار هستند. البته برخی دیگر نیز رسانههای بیگانه، تبلیغات فراوان آنها برای گسترش فرهنگ غربی و کمرنگ کردن اعتقادات و باورهای فرهنگی ایرانیان و همچنین کاهش توجه نسل جوان به مسائل دینی را از دیگر عوامل موثر در این بین عنوان کردهاند. یکی از نمایندگان مجلس جهیزیههای سنگین، هزینههای بالای زندگی، بیکاری و نبود پشتیبان مالی را از عواملی میداند که باعث روگردانی جوانان از ازدواج شده است. البته او همچنین معتقد است جوانان قدرت خداوند را در حل مشکلات زندگی نادیده میگیرند و مانند گذشته اعتقاد و ایمان را در زندگی خود دخیل نمیکنند.
اما در این بین عدهای نیز معتقدند افزایش آگاهیها در میان زنان و تغییر باورهای آنها نسبت به ازدواج سنتی، خانواده، اشتغال و مانند آنها باعث افزایش تعداد طلاقها در ایران شده است. آمارهای دولتی نشان میدهد نزدیک به 20 درصد از زنان ایرانی شاغل یا به دنبال کار هستند. این در حالی است که این آمار در اوایل انقلاب فقط 7 درصد بود. استقلال اقتصادی زنان هم در این بین بیتاثیر نیست. در گذشته اگر یک زن از همسرش جدا میشد و خانه را ترک میکرد حتما گرسنه میماند، اما امروزه زنان از لحاظ اقتصادی مستقل هستند و میتوانند هزینههای خود را بدون نیاز به همسر تامین کنند. زنان امروزه شهامت بیشتری برای شکستن باورهای سنتی دارند و دیگر حاضر نیستند با تمام سختیهای ازدواج و زندگی مشترک کنار بیایند و با همه شرایط کنار بیایند. امروزه برابری جنسی یکی از آرزوهایی است که زنان ایرانی با تمام توان به دنبال دست یافتن به آن هستند. افزایش چشمگیر تعداد دانشجویان دختر و پیشی گرفتن آنها در بسیاری از زمینههای علمی و شغلی از بهترین نشانههای تلاش زنان برای رقابت با مردان و رسیدن به جایگاه واقعی خود در جامعه است. نازنین که نزدیک به 50 سال سن دارد یکی از زنانی است که تا کنون دو بار طلاق را تجربه کرده است. او اولین بار در سن 18 سالگی ازدواج کرد و در دوران انقلاب اسلامی از همسر خود جدا شد. دورهای که هنوز باور همه مردم این بود که زن باید با لباس سفید به خانه همسرش برود و با کفن سفید هم از آنجا خرج شود. او در این باره گفت: سالها من این حقیقت را پنهان میکردم. حتی خانواده من به همسایگان به دروغ میگفتند که من برای کار به خارج از کشور رفتهام. در آن دوران من هنوز جوان بودم اما باز هم حلقه ازدواج خود را در محل کارم به دست میکردم. او 14 سال پیش از همسر دوم خود جدا شد، اما این بار دوستانش بیشتر از بار اول با این موضوع کنار میآمدند که این نشان میدهد باور جامعه در مورد قبح طلاق رو به تغییر است. او در ادامه گفت: اکنون طلاق آنقدر در جامعه رواج پیدا کرده که مردم نسبت به آن کاملا بیتفاوت شدهاند. نسل ما کاملا حساسیت خود به این موضوع را از دست داده است. این موضوع آنقدر شایع شده که حتی خانوادهها هم با آن کنار آمدهاند و آن را به عنوان یک حقیقت پذیرفتهاند. البته باید به قوانین طلاق و تبعیضی که در این میان بین زنان و مردان وجود دارد توجه کرد. یک مرد میتواند ظرف مدت چند هفته و با هر دلیل همسر خود را طلاق دهد. اما یک زن برای جدا شدن از همسرش باید در یک پروسه زمانگیر وارد شود و در این بین دلایل محکم و قاطعی داشته باشد. با این حال او باز هم باید با متخصصین فن وکالت مشورت کند تا بتواند سریعتر به نتیجه برسد. به همین دلیل برخی از وکلا در ایران اعلام کردهاند که بسیاری از زنان حاضرند از حقوق قانونی خود مانند مهریه بگذرند تا بتوانند راحتتر از همسر خود جدا شوند. در نوعی از طلاق که از آن با عنوان توافقی یاد میشود زنان بخشی یا تمام مهریه خود را میبخشند تا همسرشان به طلاق رضایت دهد و آنها وارد پیچ و خمهای قضاوت نشوند. در طول سالهای گذشته ارزش مهریه رشد نجومی داشته و اکنون بسیاری از مهریهها معادل با دهها هزار دلار هستند. در این بین برخی از کارشناسان و حتی نمایندگان مجلس پیشنهاد دادهاند برای مهریه سقف تعیین شود تا به این طریق نرخ طلاق کاهش پیدا کند. حتی برخی مقامات دولتی و مذهبی پیشنهاد دادهاند مهریه به شکل نمادین شامل قرآن و چند سکه طلا باشد و از این میزان فراتر نرود. سارا 33 ساله یکی دیگر از زنانی که به تازگی طلاق را تجربه کرده است در این باره گفت: در روزها و ماههای اولیه بعد از طلاق من بسیار نسبت به عکسالعمل جامعه در مورد طلاق نگران بودم. اما بعد از حمایت زیادی که از جانب دوستان، پدر، عمو و عمههای خود دریافت کردم متوجه شدم دیگر مانند گذشته مردم نسبت به قضاوت پیشداوری نمیکنند. امروزه هیچ کس به دلیل جدا شدن از همسرم مرا سرزنش نمیکند و با نگاهی متفاوت به من نمینگرد. همه اینها نشان میدهد ایران در حال گذار از مرحلهای بسیار تعیین کننده است. مرحلهای که بسیاری از باورهای مردم به سرعت در حال تغییر است و متاسفانه قوانین و شیوههای مدیریت همگام با این تغییرات پیش نمیروند.
نیویورک تایمز
|