درمان افسردگی
افسردگی دارای علایم و حالات بسیار زیاد و گوناگونی است . که بسیاری از اوقات افراد عادی علایمی چون بدبینی، حسادت، پرخاشگری، پرخوری، ویا بسیاری از مشکلات جنسی و غیره را جزء افسردگی نمیدانند. بطور کلی افسردگی را میتوان اینگونه تعریف کرد:
افسردگی عبارت است از یک حالت غمگینی، پریشانی، احساس ناامیدی، احساس بی انگیزگی و دلسردی و …. .که حداقل بیش از دو یا سه هفته ادامه داشته باشد. علایم افسردگی عبارتند از بی حالی ، بی حوصلگی، بی خوابی، بد خوابی، کابوس شبانه، افکار خود کشی و حتی اقدام به خود کشی، پز خوری، کم خوری، ناامیدی، افکار خشم آلود، بد بینی، لذت نبردن از زندگی، کاهش تمایلات جنسی، کاهش اراده، گوشه گیری، شکاکیت، حسادت، کینه، خودخواهی، بخل یا خودخواهی بسیار شدید، دردهای جسمانی بدون منشاء فیزیکی، فراموشی ، عدم تمرکز، کاهش حافظه، احساس خستگی و تنبلی، و غیره.
علل افسردگی:
بطور کلی علل نابهنجاریهای عاطفی و رفتاری را می توان به دو دسته عامل جسمانی و عامل محیطی دسته بندی کرد.
عامل جسمانی نیز به دو دسته ژنتیک و کارکرد سیستم عص بی تقسیم می شود ،که میزان تاثیر آنها بر رفتار انسان بستگی به شدت آنها دارد. برای مثال کسی که هم پدر و هم مادرش دچار افسردگی است احتمال اینکه او نیز دچار افسردگی شود خیلی بیشتر از کسی است که هیچ یک از والدین او دارای افسردگی نیستند.
عامل محیطی را می توان تحت عوامل مختلف مورد بحث قرار داد که با توجه به تجربیات بالینی خود نام گذاری می نمایم :اعتماد بنفس، وقایع تلخ دوران زندگی ، توقعات فرد از محیط و قضاوت او در مورد مسایل و وقایع زندگی. در اینجا هر یک از سه عامل فوق را توضیح میدهیم.
عوامل محیطی افسردگی
1 ) عدم اعتماد به نفس : اعتماد به نفس به معنی باور و اعتقاد به توانمندی خود در زمینه مورد نظری که شخص می خواهد فعالیت کند ، از طرفی می توان اعتماد به نفس را جرآت و یا شجاعت ابراز وجود در انجام فعالیتی و یا هر عملی که شخص خواهان انجام آن است . برای مثال فردی که قدرت ابراز وجود را در جمع ندارد و یا به عبارتی دچار ترس واضطراب و دلشوره می شود و یا اینکه در گرفتن حق خوداحساس ترس و خجالت می کند و … در نهایت چنین فردی احساس مغبون شدن و بی لیاقتی نموده و در نتیجه در اثر تکرار چنین عملی و نیز گذشت زمان و دیگر عوامل احتمالی افسردگی و دیگر اختلالات روانی بوجود می آید . بنابر این یکی از دلایلافسردگی عدم اعتماد به نفس و همچنین حالات مرتبط دیگری چون خجالتی بودن ، کم رویی ،عدم خود باوری می باشد . عدم اعتماد به نفس مانع پیشرفت فرد در پیشرفت تحصیلی ، ورزشی ،شغلی و … می شود که در نهایت باعث افسردگی می شود .
2 ) وقایع تلخ زندگی : یکی دیگر از عوامل افسردگیو شاید دیگر حالات نابهنجار روحی و روانی وقایع تلخ و ناخوشایند دوران زندگی فرد باشد ، وقایعی که اثرات نامطلوبی بر روان فرد گذاشته و در نتیجه باعثافسردگی ، بدبینی ،خشم ، پرخاشگری و کاهش اعتماد به نفس و غیره می شود . از جمله وقایع ناگوار زندگی که می توان نام برد ، شکست عشقی یا عاطفی ، شکست مالی ، از دست دادن یکی بستگان نزدیک و عزیز ، خیانت شریک مالی ، شریک عاطفی ، خیانت همکاران ، سیل ، زلزله و … می باشند که می تواند باعث افسردگی و غیره شوند .
3 ) قضاوت ونوع نگرش فرد به وقایع زندگی : یکی از مهمترین عوامل افسردگی و رفتارهای نابهنجار و حالات روحی ناخوشایند نوع قضاوت و تجزیه و تحلیل ( به عبارتی نوع جهان بینی ) فرد به رفتارهای اطرافیان و وقایع زندگی می باشد که در تاریخ علم روانشناسی بسیار مورد بحت بوده و علمای روانشناسی مخصوصا دیدگاه شناختی بر آن بسیار تاکید دارند . برای مثال که از شکست و یا از شنیدن جواب منفی و یا شکست در ابراز وجود بیم دارد ، یا هرگز دست به عمل نمی زند و یا اگر دست زد و شکست خورد خود را خار و ذلیل می پندارد . در نتیجه هر دو حالت چنین فردی دچار ناکامی و افسردگی می گردد .بنابر این نباید قضاوت منفی و بدبینانه داشت .بلکه باید خوشبین بود و امیدوارانه تلاش کرد
. البته عوامل گوناگون دیگری نیز وجود دارند که باعث مشکلات عاطفی و افسردگی و غیره می شوند که مطمئنا در اینجا ذکر نشده اند.
مطالب مرتبط:
افسردگی و هیپنوتیزم درمانی:
اگر چه روشهای درمانی رایج در درمان افسردگی بسیار مهم هستند، در واقع اهمیت روشهای درمانی رایج همچون درمانهای دارویی توسط متخصصین اعصاب و روان و روشهای درمانی شناختی و همچنین شناختی- رفتاری (c.b.t) بحدی اهمیت دارد که نمیتوان آنها را در درمان همه اختلالات روانی از جمله افسردگی نادیده گرفت. با اینحال به نظر می رسد بسیاری از بیمارانی که دوره های درمانی زیادی را گذرانده اند اما همچنان از مشکل افسردگی و یا غیره رنج می برند. در واقع می توان چنین اذعان کرد که روشهای درمانی جاری در درمان بسیاری از مشکلات کارایی آنچنانی ندارند. خیلی از اوقات بیماران اظهار می دارند که غالبا” علت مشکل خود را می دانند اما قادر به حل آن نیستند. مثلا” کسیکه ترس از جمع دارد و یا کسیکه از وسواس شستن رنج می برد، می گوید میدانم که در واقع اگر در جمع حاضر شوم خطری از سمت جمع مرا تحدید نمی کند اما در آن لحظه من قادر به کنترل هیجان ترس خود نیستم. و یا کسیکه دچار وسواس شستن است می گوید از لحاظ منطقی می دانم که دستانم کثیف نیستند، اما قادر به کنترل فشار فکری برای عمل شستن دست خود نیستم، در نتیجه به شستن دستم ادامه می دهم.
بنظر می رسد هیپنوتیزم تغییراتی را در ذهن ناهشیار فرد بوجود می آورد که فرد را قادر به انجام کار مورد نظر می کند. مثلا” در هنگامی که می خواهد شستن دست را متوقف کند فشار فکری وسواس گونه کمتری را احساس می کند ، و یا به راحتی افکار منفی و بدبینی را از خود دور می کند، و یا اینکه هیجان ترس کمتری را در جمع حس می کند. معمولا” زمانی هیپنوتیزم درمانی قادر به درمان افسردگی می باشد که به همراه روان درمانی و مشاوره روانشناسی باشد.
هیپنوتیزم در درمان افسردگی و حالتهای آن بسیار موثر بوده و نتایج بسیار خوبی هم حاصل شده است . هیپنوتیزم درمانی در از بین بردن و یا کاهش حالتهای افسردگی مانند : بی حالی و بی حوصلگی – بی خوابی – بد خوابی – کابوس شبانه – افکار خود کشی و حتی اقدام به خود کشی – پر خوری – کم خوری – نا امیدی – افکار خشم آلود – بدبینی – احساس ناامیدی – لذت نبردن از زندگی – کاهش تمایلات جنسی – کاهش اراده- و گوشه گیری – لذت نبردن از جمع …. بسیار موثر بوده است . البته اگر چه تقویت مثبت اندیشی در ناهوشیار بوسیله هیپنوتیزم در درمان افسردگی بسیار موثر است ، اما همیشه اینطور نیست که ما انسانها از طریق نا هوشیار کنترل شویم ، بلکه هوشیاری و اراده ما در تغییر و تحول حالات درونی و همینطور بیرونی ما بسیار موثر می باشد . ما باید مثبت اندیشی را تمرین نمائیم .