Rate this page

وسواس، افکار مزاحم و هیپنوتیزم درمانی

تعریف وسواس و افکار مزاحم: وسواس یک فشار فکری است برای ادامه یک فکر یا یک عمل که فرد به غیر منطقی بودن آن واقف است اما قادر به توقف آن نیست . به عبارتی وسواس دو نوع است.

1. وسواس فکری و آن یعنی فکری که فرد علی رغم میل خود مرتبا” در ذهن خود به آن مشغول است و قادر به رهایی از آن نیست و همیشه سعی دارد به نتیجه ای برسد که چنین نتیجه ای هیچ وقت حاصل نمی شود. در نتیجه فرد در مسایل و امورات زندگی خود نمی تواند هیچ تمرکزی داشته باشد. وسواس فکری می تواند در ارتباط با وقایع گذشته و یا کارهایی که در حال حاضر در دست اقدام دارد را شامل شود اما هیچ وقت به هیچ نتیجه عملی نرسد. نمونه هایی از افکار وسواسی میتوانند افکار مداوم در مورد اتفاقات ناگوار، نگرانی در مورد مرگ نزدیکان و عزیزان، در ذهن خود مرتبا” صلوات فرستادن به این دلیل که مبادا کم باشد و یا درست صلوات نفرستاده باشم، ضرب یا تفریق اعداد در ذهن بطور مکرر اما بدون قانع شدن، و غیره. بنابراین وسواس فکری یعنی یک فشار حسی و یا یک حس اجباری که باعث می شود فرد وسواسی افکاری را بدون نتیجه ادامه بدهد و معمولا” بسختی قادر به توقف آن هستند، و شاید هم هیچ وقت نتوانند آن را متوقف کنند در نتیجه بیشتر تسلیم آن گردند.

2. وسواس فکری عملی یعنی فشار فکری (اجبار) که فرد را به انجام و یا تکرار یک عمل وا می دارد. شستن دست به کرات با وجود اینکه می داند این عمل غیر منطقی است اما قادر به توقف آن نیست. گاهی اوقات یک فرد وسواسی ساعتهای طولانی در حمام می ماند. گاهی اوقات وسواس فکری عملی بسیار خطرناک است مثل وسواس اقدام به خود کشی و دگر کشی.

علل وسواس (فکری یا عملی): اگر چه عوامل ژنتیکی در همه اختلالات و بیماریهای جسمانی و روانی زمینه ساز است اما کمتر بیماری است که به خودی خود بروز نمایند مگر آنکه عوامل آشکار سازی وجود داشته باشند تا بیماری بروز نماید. به اعتقاد من از جمله عوامل وسواس افسردگی است و خود افسردگی هم به دلیل وقایع تلخ و ناگوار زندگی، عدم اعتماد به نفس و کمرویی و همچنین طرز تفکر و توقعات فرد از محیط می تواند عامل بوجود آورنده وسواس باشد.

پیآمدهای وسواس: تصور کنید فردی که هجده ساعت در حمام به شستشوی خود مشغول است. و یا فردی به این دلیل که حتی اگر از یک متری سطل آشغال رد شود احساس می کند که ممکن است نجس یا کثیف شود هیچ وقت منزل را ترک نکند. و یا خانم خانه داری پس از یک مهمانی همه لوازم را باید بشوید. و موارد اینچنینی بسیار. بنابراین پی آمد وسواس بمعنی تخریب زندگی خود فرد و اختلال و سلب آسایش و آرامش برای دیگران می باشد. و بسیار پی آمدهای مخرب دیگر که شرایط بیماری را وخیم تر و بدتر می کند.

درمان وسواس: وسواس قابل درمان است. اما عواملی چون شخصیت فرد وسواسی، شدت وسواس بیمار، میزان انگیزه بیمار برای درمان و همچنین چگونگی بکار گیری فنون درمان توسط درمانگر و غیره میتواند در درمان انواع وسواس اثر گذار باشد. از جمله روشهای درمانی که در درمان وسواس بکار گرفته میشود دارو درمانی، مشاوره روانشناسی و روان درمانی، و همچنین هیپنوتیزم درمانی را می توان بکار گرفت. تجربه نشان داده است مشاوره و روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی یکی از روشهای موثر در درمان وسواس و افسردگی و غیره می باشند.

برای مثال : شستن دست به کراّت و یا چک کردن قفل در و یا ماشین و یا هر چیز دیگری و یا اینکه ادامه یک فکر که قادر به کنترل آن نیستیم . معمولاْ هنگامی که فرد تلاش می کند عمل وسواس گونه و یا فکر وسواس گونه را کنترل کند دچار اضطراب و بی قراری می شود .بسیاری از بیماران وسواسی در واقع از افسردگی و یااز حالاتی از افسردگی رنج می برند . این بیماران پس از چندین جلسه روان درمانی وهیپنوتیزم درمانی به طور کلی حالاتشان متحول می شودو دیگر از آن فشار فکری برای انجام عمل وسواس گونه رنج نمی برند و حتی حالات افسردگی آنها نیز برطرف می شود.

نمونه های گزارش شده پس از دوره درمان.

خانم 32 ساله ای با مشکل وسواسی عجیبی به این شرح مراجعه نمود:عادت داشت اگر جایی می رفت و چیزی نظرش را جلب می کرد، تا زمانی که آن کار را انجام نمی داد به آرامش نمی رسید. مثلآ اگر مهمانی می رفت، ناگهان یک شیئ مثلآ یک لیوان نظرش را جلب می کرد، می بایست آن را بر میداشت و با خود می برد.و یا اگر در ذهنش خطور می کرد که ظرف غذایش را بردارد، باید آن را بر میداشت و با خود می برد.این فرد وقتی برای مشاوره اولیه به مطب مراجعه نمود،در حین مشاوره هرگاه نیاز به دستمال کاغذی پیدا می کرد، مشاهده می کردم که 3 عدد بر میداشت. تا اینکه از او پرسیدم چرا 3 تا بر می دارید؟ او گفت: حتمآ باید 3 دستمال بردارم در غیر این صورت بی قرار می شوم.در پایان جلسه هنگامی که می خواست برود، دوباره سعی کرد دستمال کاغذی بردارد. و هنگامی که 2 عدد برداشت، من مقاومت نمودم و دستمال کاغذی را در کشو گذاشته و کشو را قفل کردم. اما هرگز آزام ننشست.شاید حدود 15 دقیقه از اتاق می رفت بیرون و بر می گشت.که در نهایت من تسلیم شدم و دستمال کاغذی را به او دادم. این است وسواس، یک فکر یا یک عمل که تا زمانی که آن را به پایان نرسانده ایم، به آرامش نخواهیم رسید.این خانم بعد از چندین جلسه هیپنوتیزم درمانی از فشار فکری اش کاسته شد و به عبارتی رو به بهبود گذاشت و درمان شد.

آقای 28 سال ای با وسواس فکری و عملی که فکر می کرد او بیمار است و اگر به بیرون از منزل برود ممکن است دیگران را آلوده به بیماری کند.در نتیجه او هرگز به خارج از منزل نمی رفت.البته از اضطراب و دلشوره زیادی نیز رنج می برد.با اینکه تحصیلات بالایی داشت به دنبال کار نمی رفت و بیکار بود. کار درمان ما با ایشان شروع شد و خوشبختانه مراحل اولیه کار به خوبی پیش رفت و ایشان از پیشرفت درمان احساس رضایت می کردند.تا اینکه در جلسه ششم ابراز کردند که کاملآ احساس راحتی می کنند.

آقای 38 ساله ای که قبلآ وسواس فکری_عملی به شست و شو داشت، در حال حاضر با مشکل وسواس فکری (مثلآ صد بار در ذهنش بگوید 5x 5 =25 ) که او را مجبور به تکرار یک سری اعمال فکری می کرد، مراجعه نمود. البته مشکلات دیگری چون ترس از رانندگی، خجالتی بودن، و عصبانیت و همچنین عدم تمایل به جنس مخالف و میل به جنس موافق نیز از جمله مسائلی بود که می خواست آنها را درمان نماید. پس از شروع جلسات مشاوره و هیپنوتیزم درمانی از همان جلسه اول علائم بهبود آغاز شد. خواب بهتر شد، روابط اجتماعی بهبود یافت و… به طور کلی در پایان جلسات هم از لحاظ رانندگی، هم از نظر تمایلات جنسی کاملآ بهبود پیدا کرد و دیگر از فشار فکری وسواس گونه نیز خبری نبود.

بیماری با شکل افکار مزاحم ، پراشتهایی ، زودانزالی جنسی(انزال زودرس) عدم اعتماد به نفس در ارتباط با روابط اجتماعی ، استرس و اضطراب شدید ، افسردگی ،عدم ارتباط کلامی با دیگران وحتی همسر ، کم حرفی ، کم خوابی و تمایلات همجنس گرایانه و یا همجنس خواهی (همجنس بازی) و..

این جوان ضمن گزارش بهبود جلسه به جلسه در پایان چنین ابراز می کند:

زود انزالی ام کاملا بهبود یافته، اعتماد به نفس ام بهتر شده استرس و اضطراب کاهش یافته…خوابم بهبود یافته افکار مزاحم کاهش یافته ، اشتهایم را بخوبی کنترول می کنم،در واقع وسواس خوردن در من کاهش پیدا کرده احساس می کنم به وزن ایده آل ام نزدیکتر میشوم خدا را شکر می کنم خیلی بهتر شده ام

درمان وسواس

پژوهش هاى مختلف نشان مى دهند که بهترین نوع درمان اختلال وسواس در کودکان استفاده از روش هاى رفتاردرمانى و در مواردى توام با دارودرمانى است. بر طبق این روش ها، ابتدا رفتاردرمانگر، کودک را تشویق مى کند تا افکار و آئین هاى وسواسى خود را به طور دقیق و جزءبه جزء شرح دهد، تا او بتواند اجزاى کلیدى این رفتارها را شناسایى کند. آنگاه از او مى پرسد که انجام دادن کدام یک از رفتارهاى وسواسى اش ضرورى نیست و آیا مى تواند بدون آن که نگران و مضطرب شود، از انجام آن بخش از رفتارهایش صرف نظر کند. در این مرحله درمانگر، ضمن پذیرش حالات، افکار و رفتار کودک، سعى مى کند به او بفهماند که هر فردى ممکن است در مواردى دچار خشکى رفتار و اشتغالات ذهنى وسواسى شود که به دلایل نامفهومى مدام آنها را تکرار مى کند. هدف او از این کار آن است که تا حدود زیادى آئین ها و افکار وسواسى کودک را متزلزل کند تا حدى که رفته رفته بتواند گام هاى موثرى براى حذف این گونه رفتارها بردارد. گروه دیگرى از رفتاردرمانگران که روش هاى خود را بر پایه دیدگاه شناخت درمانى استوار کرده اند نیز براى درمان اختلال وسواس در کودکان و نوجوانان سعى مى کنند ابتدا به کودک بیاموزند که چگونه مى تواند احساسات و افکارش را درباره فکر و عملى که انجام مى دهد، تغییر دهد. براى مثال، اگر کودکى وسواس دست شستن دارد، از او مى خواهند که دست هایش را کثیف کند (مثلاً گل آلود، چرب، خمیرى، ماسه اى و…) و سعى کند بدون آن که چندین بار دست هایش را بشوید به بازى خود ادامه دهد و فقط در انتهاى بازى دستش را بشوید. در این روش، تغییر نگرش کودک درباره کثیفى و آلودگى مدنظر است و این که او بتواند به خود بقبولاند که خمیر نوعى وسیله بازى براى کودکان است که از مواد بهداشتى درست شده است و لزومى نیست در حین خمیربازى چندین بار دست هایش را بشوید. روش هاى درمان رفتارى زمانى که اعضاى خانواده هم درگیر حل مشکل شوند، بهترین شیوه درمان محسوب مى شود. طبق نظر روانشناسان و متخصصان علوم رفتارى، کودکانى که براى درمان خود از این گونه شیوه ها استفاده مى کنند، نیاز به حمایت، همکارى و مشارکت تمام اعضاى خانواده دارند. در حقیقت، درصد بهبودى کودک بدون همراهى خانواده خیلى کم مى شود، زیرا شیوه هاى درمان شناختى رفتارى اغلب با قدرى اضطراب و نگرانى توام هستند که اگر حمایت روانشناس، والدین و اعضاى خانواده را همراه نداشته باشد، درمان و بهبود کودک را به تاخیر مى اندازد. به همین دلیل بهتر است به روان درمانگرى مراجعه شود که حمایت و پشتیبانى لازم را از کودک بنماید.